فهرست مطالب:
مقدمه و بیان مساله ۲
اهداف پژوهش .۶
سوالات پژوهش .۷
تعریف واژهها و اصطلاحات .۸
فصل دوم: ادبیات تحقیق
مقدمه .۱۱
مفهوم شایستگی ۱۲
۲-۱- نظریه فرافوردیسم .۱۵
۲- ۱- ۱- فوردیسم .۱۵
۲- ۱- ۲- فرافوردیسم .۱۷
۲- ۱- ۳- شایستگی های بازار کار در نظریه فرافوردیسم ۱۸
۲- ۱- ۴- ملاحظات و جمع بندی نظریه فرافوردیسم ۱۹
۲- ۲- نظریه سرمایه اجتماعی .۲۱
۲- ۲- ۱- مؤلفه ها و ابعاد نظریه سرمایه اجتماعی .۲۳
۲- ۲- ۲- جایگاه نظریه سرمایه اجتماعی در مباحث اقتصادی و مدیریت سازمانی .۲۴
۲- ۲- ۳- بررسی و نقدی بر نظریه سرمایه اجتماعی ۲۶
۲- ۳- اقتصاد دانش محور ۲۹
۲- ۳- ۱- اقتصاد دانش محور چیست ۲۹
۲- ۳- ۲- مشخصه بازار کار و اشتغال در اقتصاد دانش محور .۳۲
۲- ۳- ۳- شایستگی های نیروی انسانی در اقتصاد دانش محور .۳۴
۲- ۳- ۴- بحث و بررسی نظریه اقتصاد دانش محور .۳۵
۲- ۴- نظریه جهانی شدن .۳۹
۲- ۴- ۱- بازار کار و شایستگی های نیروی کار .۴۳
۲- ۴- ۲- نقدی بر شایستگی های مورد نیاز بازار کار در نظریه جهانی شدن .۴۷
۲- ۵- پیشینه تحقیق .۵۱
۲- ۵- ۱- تحقیقات خارجی ۵۱
۲- ۵- ۲- تحقیقات داخلی .۶۸
۲- ۶- نتیجه گیری .۷۴
فصل سوم: روش تحقیق
مقدمه .۸۳
۳- ۱- طرح پژوهش ۸۳
۳- ۲- جامعه آماری، نمونه آماری و روش نمونه گیری پژوهش .۸۳
۳- ۳- روش های جمع آوری اطلاعات ۸۴
۳-۳-۱- پرسشنامه .۸۴
۳-۳-۲- مصاحبه .۸۷
۳-۳-۳- اسناد مدارک ۸۸
۳- ۴- روش تجزیه و تحلیل اطلاعات ۸۸
فصل چهارم: تحلیل داده ها
۴- ۱- تجزیه و تحلیل داده های مصاحبه ۹۲
۴-۱-۱- بررسی شایستگی های زنان شاغل در شرکت فولاد مبارکه اصفهان از دیدگاه مدیران با توجه به دو متغیر سابقه کار و تحصیلات چگونه می تواند باشد؟ ۹۲
۴-۱-۲- دیدگاه مدیران شرکت فولاد مبارکه اصفهان در رابطه با شایستگی های اساسی زنان و مردان چگونه است؟ .۹۵
۴- ۲- تحلیل داده های پرسشنامه ۱۰۴
۴- ۳- آیا بین نظرات مدیران شرکت فولاد مبارکه اصفهان در مورد شایستگی ها با اسناد موجود اختلافی وجود دارد؟.۱۱۳
۴- ۴- آیا میان برنامه های آموزشی موجود در شرکت فولاد مبارکه اصفهان با مدلهای شایستگی زنان و مردان تطابقی وجود دارد؟ ۱۲۵
۴-۵- کدام یک از مدلهای نظری ارائه شده در مورد شایستگی ها، در شرکت فولاد مبارکه اصفهان از اهمیت بیشتری برخوردار است؟ .۱۳۱
۴-۶- نتیجه گیری ۱۳۷
فصل پنجم: نتیجه گیری
مقدمه ۱۳۹
۵- ۱- بحث و نتیجه گیری ۱۳۹
۵- ۲- پیشنهادات ۱۵۰
۵- ۳- مشکلات تحقیق .۱۵۱
فهرست منابع و مآخذ
الف: منابع فارسی .۱۵۲
ب: منابع انگلیسی .۱۵۹
ضمائم
الف: سوالات پرسشنامه ۱۶۱
ب: سوالات مصاحبه ۱۶۴
چکیده انگلیسی
فهرست شکل ها
شکل ۴- ۱- الگوی شایستگی های مرجع مدیران شرکت فولاد مبارکه اصفهان ۱۱۴
شکل ۴- ۲- الگوی شایستگی های مدیران منابع انسانی فولاد مبارکه اصفهان ۱۱۵
شکل ۴- ۳- الگوی شایستگی مدیران تولید فولاد مبارکه اصفهان ۱۱۶
شکل ۴- ۴- الگوی شایستگی مدیران تکنولوژی فولاد مبارکه اصفهان ۱۱۷
شکل ۴- ۵- الگوی شایستگی مدیران خرید فولاد مبارکه اصفهان .۱۱۸
شکل ۴- ۶- الگوی شایستگی مدیران فروش فولاد مبارکه اصفهان ۱۱۹
شکل ۴- ۷- الگوی شایستگی مدیران اقتصادی و مالی فولاد مبارکه اصفهان .۱۲۰
شکل ۴- ۸- الگوی شایستگی مدیران توسعه فولاد مبارکه اصفهان ۱۲۱
فهرست جداول
جدول شماره ۲- ۱- شایستگی های مورد نیاز جهت اشتغال در بازار کار جهانی ۴۷
جدول شماره ۲-۲ دانش، مهارتها و شایستگی های لازم برای اشتغال ۵۲
جدول شماره ۲- ۳- دانش، مهارتها و شایستگی های دانش آموختگان دانشگاه ها .۵۲
جدول شماره ۲- ۴- شاخص های رفتاری شایستگی های پروژه دانشگاه میشیگان .۵۸
جدول شماره ۲- ۵- شایستگی های کلیدی انتخاب شده در پروژه DeSeco .64
جدول شماره ۲- ۶- شایستگی های کلیدی انتخاب شده در پروژه DeSeco نقل از ریچن و تیانا . ۶۵
جدول ۲-۷- چارچوب نظری تحقیق ۸۱
جدول شماره ۳- ۱- بیان مهارتها و ارائه شرحی از آنها .۸۶
جدول شماره ۴-۱- خلاصه داده های حاصل از مصاحبه ۱۰۳
جدول شماره ۴- ۲- میانگین میزان اهمیت مهارتهای اشتغال زا برای زنان شاغل در شرکت فولاد مبارکه۱۰۴
جدول شماره ۴- ۳- میانگین میزان اهمیت مهارت کار با رایانه .۱۰۶
جدول شماره ۴- ۳- توزیع فراوانی و درصدی مهارت کار با رایانه .۱۰۶
جدول ۴- ۴- میانگین میزان اهمیت مهارت مشتری مداری .۱۰۷
جدول ۴- ۴- توزیع فراوانی و درصدی مهارت مشتری مداری .۱۰۷
جدول ۴- ۵- میانگین میزان اهمیت مهارتهای مربوط به کار گروهی ۱۰۸
جدول ۴- ۵- توزیع فراوانی و درصدی مهارتهای مربوط به کار گروهی ۱۰۸
جدول ۴- ۶- میانگین میزان اهمیت مهارت استفاده از فناوری ارتباطات و اطلاعات .۱۰۹
جدول ۴- ۶- توزیع فراوانی و درصدی مهارت استفاده از فناوری ارتباطات و اطلاعات ۱۰۹
جدول ۴- ۷- میانگین میزان اهمیت توانایی تفکر خلاقانه و ایجاد نوآوری در محیط .۱۱۰
جدول ۴- ۷- توزیع فراوانی و درصدی توانایی تفکر خلاقانه و ایجاد نوآوری در محیط .۱۱۰
جدول ۴- ۸- میانگین میزان اهمیت مهارت درک اهداف و سیاست های سازمان ۱۱۱
جدول ۴- ۸- توزیع فراوانی و درصدی مهارت درک اهداف و سیاست های سازمان ۱۱۱
جدول ۴- ۹- میانگین میزان اهمیت مهارت حل مساله ۱۱۲
جدول ۴- ۹- توزیع فراوانی و درصدی مهارت حل مساله ۱۱۲
فهرست نمودارها
نمودار شماره ۴- ۱- توزیع فراوانی و درصدی مهارت کار با رایانه .۱۰۶
نمودار شماره ۴- ۲- توزیع فراوانی و درصدی مهارت مشتری مداری .۱۰۷
نمودار شماره ۴- ۳- توزیع فراوانی و درصدی مهارت مربوط به کار گروهی ۱۰۸
نمودار شماره ۴- ۴- توزیع فراوانی و درصدی مهارت استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات ۱۰۹
نمودار شماره ۴- ۵- توزیع فراوانی و درصدی مهارت تفکر خلاقانه و ایجاد نوآوری در محیط .۱۱۰
نمودار شماره ۴- ۶- توزیع فراوانی و درصدی مهارت درک اهداف و سیاست های سازمان .۱۱۱
نمودار شماره ۴- ۷- توزیع فراوانی و درصدی مهارت حل مساله ۱۱۲
چکیده
هدف کلی این پژوهش شناسایی و ارزیابی مــهارتهای مورد نیاز برای اشتغال و مشارکت بــهتر زنـان در بــخش صـنعت می باشد. از اهداف دیگر این تحقیق، این است تا به بررسی شایستگی زنان شاغل در شرکت فولاد مبارکه اصفهان از دیدگاه مدیران این شرکت با توجه به دو متغیر سابقه کار و تحصیلات بپردازد. هم چنین در این پژوهش، با مطالعه مدلهای شایستگی و برنامه های آموزشی شرکت فولاد مبارکه اصفهان، به بررسی میزان انطباق شایستگی های مورد نیاز برای اشتغال و فعالیت زنان از دیدگاه مدیران با برنامه های آموزشی و مدلهای شایستگی این شرکت نیز پرداخته شد. در مجموع با بررسی موضوع و مصاحبه با مدیران شرکت فولاد مبارکه اصـفـهان سـعی شـد تـا فهرستی از مـهمترین و اساسی ترین مهارتها و قابلیتهایی را که دانش آموختگان زن برای فعالیت و مشارکت در شرکت فولاد مبارکه اصفهان به آن نیاز داشتند، تـعیین شود. این پژوهش از نوع پیمایشی بوده و برای جمع آوری آن از تکنیک پرسشنامه و مصاحبه استفاده شده است. جامعه آماری ایـن پژوهـش را مـدیران شرکت فولاد مبارکه اصفهان تشکیل می دادند که به دلیل محدود بودن جامعه آماری، همگی به عنوان نمونه آمـاری انتخاب شـدند. روش نـمونه گیری در این تـحقیق روش نــمونه گیری مـبتنی بر هـدف بود. داده های پـرسشنامه و مـصاحبه نشان داد که شایستگی های نظیر مهارت کار با رایانه، مشتری مداری، مهارت مربوط به کار گروهی، مهارت استفاده از فناوری ارتباطات و اطلاعات، توانایی تفکر خلاقانه و ایجاد نوآوری در محیط، حل مساله، داشتن انتظارات شغلی معقول، درک اهداف و سیاست های سازمان، قابلیت آموزش دیدن در حین کار برای مدیران شرکت فولاد مبارکه از اهمیت زیادی برخوردار بود که از بین آنها مهارت کار با رایانه، مشتری مداری و درک اهداف و سیاست های سازمان به عنوان شایستگی های کلیدی انتخاب شد. علاوه بر آن، این تحقیق نشان داد که برای ورود بهتر زنان به صنعت لازم است شایستگی کار در شرایط سخت نیز در برنامه های آموزشی آنان مورد توجه قرار گیرد. نتایج مطالعه برنامه های آموزشی شرکت فولاد مبارکه اصفهان نشان داد که در سه مورد، مهارت کار با رایانه، درک و فهم اهداف و سیاست های سازمان و مشتری مداری با شایستگهای مدنظر مدیران شرکت فولاد مبارکه اصفهان هماهنگی وجود دارد.
مقدمه و بیان مسئله
در مسیر انتقال به شرایط نوین و متغیر فن آوری های جدید صنعتی که بنیان های فلسفی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی جوامع را دچار دگرگونی عمیقی کرده است و جوامع بشری در عمل ویژگی های پست مدرنیسم را در خود آشکار کرده اند، جوامع با چالش های متعدد ناشی از چنین تغییراتی مواجه شده اند. در چنین شرایطی نظام آموزشی جوامع می تواند در همسان سازی، هماهنگی و میانه گزینی دوباره جوامع با وضعیت جدید نقش مهمی را ایفا نماید. در این، رهگذر یکی از مقولات مهم، وظیفه بسیار اساسی و حساس نظام آموزشی در فراهم کردن شرایطی است که در آن نیروهای دانش آموخته بتوانند از مهارتها، توانایی ها و قابلیت های کلیدی و متناسب با نیازها و شرایط دنیای صنعت و مشاغل برخوردار شوند. بررسی رسالت نظام آموزشی یک جامعه در فراهم کردن شرایط رشد و توسعه قابلیتهای افراد در ابعاد مختلف از مباحث اساسی است که می توان از زاویه های مختلف به بررسی آن پرداخت (عزیزی ۱۳۸۲).
به طور مثال خصوصی سازی نظام های آموزشی و ایجاد مهارت و قابلیت هایی متناسب با نیازهای شغلی جوامع یکی از راهبردهایی است که به عنوان پاسخی به فشارها و الگوهایی متغیر جهانی شدن آموزش و پرورش و اشتغال مورد بحث و بررسی قرار گرفته است (مهر علی زاده،۱۳۸۴). این تغییرات در بسیاری از جوامع ماهیت، قالب کار و تقاضای نیروی کار را تحت تأثیر خود قرار داده است و باعث شده تا یک ارتباط تنگاتنگ بین توسعه منـابع انـسانـی و وجود دانـش آموختـگانی که از مهارتهای لازم در خصوص کاربردی کردن دانش خود کسب کرده اند، به وجود آید.
به همین دلیل است که امروزه در جوامع پیشرفته بر یادگیری مبانی عملی مشاغل مورد نیاز در بازار کار و انتقال آموزش به محیط واقعی کار و تاکید بر تجربه اندوزی در ساختارهای مختلف شغلی دارند. شاید توجه به ایجاد و نگهداری مهارت های مورد نیاز نیروی کار در میان کشورهای توسعه یافته هرگز تا این اندازه فراتر نرفته است (عزیزی، ۱۳۸۲).
«در مقابل علارغم رشد قابل ملاحظه نظام های آموزشی در کشورهای جهان سوم در خلال ربع قرن گذشته، برنامه ریزی در راستای توسعه کشور به صورت مناسبی جهت داده نشده است. در حالی که تعداد زیادی از دانش آموختگان بیکار هستند، میلیونها فرصت شغلی به دلیل ناکافی بودن نیروی انسانی دانش آموخته، کارورزیده و با مهارت مناسب فرو گذار مانده است» (فرش، ۱۹۷۹).
این عوامل باعث شده که امروزه در اقتصاد کشورها کیفیت و ترکیب نیروی انسان کارشناس و توانمند و با قابلیت ها و مهارتهای اساسی و کلیدی مورد نیاز برای بازار کار به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای تعیین کننده رشد و توسعه اقتصادی قلمداد شود.
این مهارتها و شایستگی های کلیدی و اشتغال زا را می توان دانـش، بینش، نـگرش ها و مهارتـهایی دانـست که مـوجب تحرک و پویایـی افـراد در روابـط با دیگران، انتـقال موفق از شـغلی به شـغل دیگر، حـضور مــوثـر در فـعالـیت هـای گـروهی و نـوآوری در حــل مـسائــل می شوند (عزیزی، ۱۳۸۳). اهمیـت این مهارتها از آنجا ناشی میشود که مـوجب قابلیـت تحرک شغـلی بیشتر کـارکنـان می شود و کارکنان با این صلاحیت ها بهتر میتوانند نسبت به تحولات آینده واکنش نشان دهند. و به همین دلیل در اقتصادی که بر عنصر دانایی و آگاهی استوار است، عامل اصلی برتری جوامع بر تخصص، توانمندی و دانش نیروی انسانی فرهیخته و متخصص است که در قالب تشکیل سرمایه انسانی مورد بررسی قرار گرفته است (سهرابی و همکاران، ۱۳۷۶). علاوه بر اینها تحولات اقتصادی دنیای معاصر و تغییر الگوهای تولید انبوه به تولید متغیر، اهمیت سرمایه اجتماعی را در مقایسه با سرمایه انسانی بیشتر نمایان کرده است؛ زیرا در الگوهای تولید متغیر، بحث از مشارکت دسته جمعی افراد، انسانی سازی محیط کار و زندگی، افزایش سطوح مهارتی افراد جدای از طبقه اجتماعی، چند مهارتی ساختن کارگران، افزایش تعهد اجتماعی، برقراری نظم متقابل و اعتماد بین کارگران و کارفرمایان است (صالحی عمران، ۱۳۸۶). به همین خاطر اگر بخواهیم به تمامی ابعاد مهارتهای اشتغال زا و اساسی نیروی کار توجه کافی شود این امر می تواند حتی به تشکیل سـرمایه اجتـماعی نیز منجر شود. لذا این موضوع می تواند مبانی نظری متعددی را تحت پوشش قرار دهد.
علاوه بر این در این فرایند تحول و توسعه نظام اقتصادی، فرصتهای تازه ای برای اشتغال زنان به وجود آمده است. زنان به عنوان تشکیل دهنده نیمی از جمعیت، موضوع توجه به قابلیت های نیروی کار را دچار اهمیت زیادی کرده است. امروزه تقاضای زنان برای آموزش و رفتن به دانشگاه زیاد شده است، به طوری که در سال های اخیر درصد بالایی از ورودیها به دانشگاه را زنان تشکیل می دهند. به همین دلیل پی بردن به بهبود کـیـفیـت نــیـروی کار زن و افزایش کارآیی و بـه کـارگیری آن جــزو رده بنــدی هایی آغــازین بـرای بـرنامه ریـزی تـوسعه کشورها محسوب می شود. چیــزی کــه بی توجهی به آن در جوامع توسعه نیافته به وفور احساس می شود.
«صاحب نظران در جوامع پیشرفته معتقدند که از جمله شاخص های توسعه یافتگی یک کشور، میزان مشارکت و نقشی است که زنان در آن کشور دارا هستنـد و عدم بهره وری از قابلـیت ها و توانایی های زنان در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی دستیابی به توسعه را ناممکن میسازد» (توکلی والا، ۱۳۸۸ ). لذا باید بر استفاده از مهارتها و قابلیتهای زنان به عنوان یک عنصر مهم در اقتصاد توجه شود و این توجه به منظور جلوگیری از هدر رفتن سرمایه های که به منظور آموزش آنها صرف می گردد، انجام پذیرد.
با این وجود، آمارهای در دسترس در مورد اشتغال زنان در سه دهه اخیر نشانگر این نکته است که عملاً از میزان اشتغال زنان کاسته شده است و این تغییر و تحولات در بخشهای مختلف اقتصادی جامعه به گونه ای بوده که بیشترین نسبت کاهش زنان در بخش صنعت مشاهده می شود (ایروانی، ۱۳۸۴).
با اهـتمام بـه ایـن امـر و کـوشش برای آسان سازی تحقق اهداف توسعه کشور، مستلزم سنجش دوباره نیازمندی های شغلی و حرفه ای مراکز اقتصادی و صنعتی و بررسی قابلیتها و مهارتهای که زنان برای اشتغال مطلوب و بهینه در بخش صنعت نیاز دارند، می باشد. شاید پرداختن به این مهارتها و قابلیتها موجبات حضور بیشتر زنان در فعالیتهای صنـعتی را فراهم سازد. بنابراین پرسش اساسی که در این رابطه مطرح می شود آن است که اساسی ترین و مهمترین تواناییها و مهارتهای که دانش آموختگان زن برای مشارکت پیوسته در فعالیت های مختلف صنعـتی، از دیـد
ذینفعان نیاز دارند، کدامند. در این پژوهش سعی می شود با بررسی مجموعه مهارتها و قابلیتهای مورد نیاز برای اشتغال زنان در شرکت فولاد مبارکه اصفهان[۱]، ذهن برنامه ریزان کشور را به آن دسته از مهارت ها و توانایی ها و قابلیت های کلیدی و متناسب با نیازها و شرایط بازار کار، برای اشتغال زنان در صنعت معطوف شود. به طوری که با تاکید بر آن ها هـم زمینه آماده سازی دانش آموختـگان زن برای اشتغال در صنعت فراهم شود و هم پیـوند عمیق تر و منطقی تری بین نظام آموزشی و نیازهای شغلی جامعه برقرار شود. و به طور قابل توجهی زمینه بهبود و ارتقای کارآیی خارجی نظام آموزشی نیز فراهم گردد.
[۱] شرکت فولاد مبارکه اصفهان یکی از بزرگترین شرکت های صنعتی کشور است که در زمینی به مساحت ۳۵ کیلومتر مربع (۱۷ کیلومتر مربع سالن تولید) در نزدیکی شهرستان مبارکه و در ۶۵ کیلومتری جنوب غربی شهر اصفهان واقع شده است که دارای ظرفیت تولید ۵ میلیون تن انواع محصولات فولادی تخت گرم و سرد نوردیده ، قلع اندود ، گالوانیزه و رنگی از ضخامت ۱۸/۰ تا ۱۶ میلیمتر می باشد که با این تولید ۵۰ درصد نیاز کشور به فولاد و محصولات فولادی را تامین می کند و هم اکنون به عنوان بزرگترین شرکت تولید کننده فولاد در منطقه خاور میانه شناخته می شود. از اهداف معاونت فروش و بازار یابی این شرکت می توان به افزایش صادرات محصولات ویژه از ۴۰۰ به ۷۵۰ هزار تن مطابق سفارش، برگزاری ۱۶ جلسه برنامه ریزی شده جهت تعامل رهبران شرکت با مشتریان، بهبود رضایت کلی مشتریان فولاد مبارکه از ۷۶ % به ۷۷%، فروش ۳/۴ میلیون تن محصول در بازار داخلی، افزایش سهم فروش محصولات ویژه در بازار داخلی از۱۸ درصد به ۲۴ درصد مطابق سفارش، بهبود رضایت مشتریان از تحویل به موقع از ۶۸% به ۸۰%، بهبود جایگاه برند شرکت در بازار های هدف و افزایش نسبت مراکز خدماتی که تحت سیستم مدیریت شبکه توزیع قرار دارند از ۲۵% به ۶۰% اشاره کرد. همچنین این شرکت در ارزیابی های مختلف سازمانی، رتبه های بسیار خوبی را بدست آورده است. به طوری که در دو سال اخیر در بین ۱۰۰ شرکت برتر ایران حائز رتبه اول می باشد. به همین خاطر شناسایی شایستگی این شرکت دارای اهمیت زیادی است که هم می تواند راه را برای ارتقاء و پیشرفت بهتر شرکت فولاد مبارکه اصفهان فراهم سازد و هم می توان به عنوان الگوی برتر برای دیگر شرکت های صنعتی و به ویژه شرکت های باشد که در زمینه فولاد سازی در کشور فعال می باشند.
تعداد صفحه : ۱۴۶
قیمت : 14700 تومان
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
مقدمه
خانواده چیزی بیشتر از مجموعه افرادی است که در یک فضای فیزیکی و روان شناختی با هم مشارکت دارند . امروزه خانواده در اشکال گوناگون دیده میشود که هر کدام یک سیستم اجتماعی – فرهنگی[۱] تلقی میشوند. در داخل چنین سیستمی، افراد به وسیله حلقههای عاطفی قدرتمند، با دوام و متقابل به یکدیگر گره خوردهاند ورود به این سیستم سازماندهی شده از طریق تولد یا ازدواج صورت می گیرد .
همانگونه که کی[۲] (۱۹۸۵) عنوان کرده خانواده ها اعضای جدید را به وجود میآورند و گرچه نهایتا آنها را از دست می دهند ، با این حال روابط خانوادگی باقی میماند . بنا به گفته کارتر و مک گولدریک [۳] (۱۹۸۸) هیچ سیستم دیگری مانند خانواده نیست. خانواده سیستم ارتباطی منحصر به فردی دارد که از روابط دوستی و کاری مجزا است. در جوامع مختلف روابط زوجی ارزش زیادی دارند به طوری که بیشتر از ۸۰% از افراد طلاق گرفته دوباره ازدواج می کنند (به نقل از نظری ونوابی نژاد،۱۳۸۴،ص۳۶).
اهمیت حفظ بنیان خانواده در جامعه صنعتی امروز، بررسی عوامل مؤثر بر رضایت از ازدواج را بیش از پیش برجسته ساخته است. دنیای ماشینی امروز با درگیر ساختن انسانها در پیچید گیهای زندگی صنعتی و با گسترش عوامل استرسزای موجود در جوامع و با گسسته شدن شبکه حمایتی سنتی، افزایش آمار طلاق و وجود زوجهای مطلقه و فرزندان بی سرپرست، اقتصاددانان، جامعهشناسان، فلاسفه و تقریباًتمامی بزرگان علوم مرتبط با خانواده را بر آن داشت تا از زاویه دید خود سرچشمهی مشکلات روابط زناشویی را بیابند . در این میان روان شناسان با بررسی عوامل مؤثر بر رضایت از زندگی زناشویی کوشیدهاند تا سهم خود را به جامعه بشری ادا کنند ( فقیرپور، ۱۳۸۴، ص ۱۴۲).
بیان مساله
مطالعه روابط زوجین به روشن شدن چهاچوب های ساختاری که روابط زوجین در آن شکل می گیرد کمک می کند. در بیشتر جوامع بررسی کیفیت روابط زناشویی نقش اساسی در ارزیابی کیفیت کلی ارتباطات خانوادگی دارد. کیفیت روابط زناشویی مفهومی چندبعدی است که شامل ابعاد گوناگون ارتباط زوجین مانند سازگاری، رضایت، شادمانی، انسجام و تعهد می شود (عیسی نژاد، احمدی و اعتمادی، ۱۳۸۸). طبق تحقیقات انجام شده کیفیت ارتباط زوجین با افسردگی، سلامت جسمانی و روانی و پیامدهای مثبت و منفی بسیاری همراه است (پاتو، حقیقت و حسن آبادی، ۱۳۹۱).
از سوی دیگر خانواده را موسسه یا نهاد اجتماعی معرفی کرده اند که ناشی از پیوند زناشویی زن و مرد است. از جمله مظاهر زندگی اجتماعی انسان، وجود تعادل های سالم و سازنده میان انسانها و برقرار بودن عشق به همنوع و ابراز صمیمیت و همدلی به یکدیگر است. خانواده محل ارضای نیازهای مختلف جسمانی، عقلانی و عاطفی است و داشتن آگاهی از نیازهای زیستی، روانی و شناخت چگونگی ارضاء آن ها و مجهز شدن به تکنیک های شناخت تمایلات زیستی و روانی ضرورتی انکار ناپذیر می باشد. رضایت یک فرد از زندگی زناشویی به منزله ی رضایت وی از خانواده محسوب می شود و رضایت از خانواده به مفهوم رضایت از زندگی بوده و در نتیجه موجب تسهیل در امر رشد و تعالی و پیشرفت مادی و معنوی جامعه خواهد شد (عدالتی و ردزوان ، ۲۰۱۰).
رضایت زناشویی عبارت است از احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر موقعی که همه ی جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند. اسپرچر، ونزل و هاروی (۲۰۰۸) معتقد است رضایت زناشویی، ارزیابی هیجانی- شناختی و ذهنی است که یک فرد از رابطه ی زناشویی اش دارد. کاپلان و مادوکس (۲۰۰۲) بیان می کنند که رضایت زناشویی یک تجربه ی شخصی در ازدواج است که تنها توسط خود فرد در پاسخ به میزان لذت رابطه زناشویی قابل ارزیابی است آن ها باور دارند که رضایت زناشویی به انتظارات افراد بستگی دارد.
همچنین ، رضایتمندی زناشویی یکی از مهم ترین شاخص های رضایت از زندگی است که بر میزان سلامت روانی، میزان رضایت از زندگی و حتی بر میزان درآمد، موفقیت تحصیلی و رضایت از شغل زوجین تأثیر می گذارد. از سویی ناسازگاری در روابط زوجین موجب اختلال در روابط اجتماعی، گرایش به انحراف های اجتماعی و افول ارزشهای فرهنگی بین زن و شوهرها می شود (احمدی، آزاد مرزآبادی و ملازمانی ، ۲۰۰۵). مطالعات نشان داده است ۱۸درصد زنان از وجود ناسازگاری و عدم تفاهم در خانواده رنج می برند (بخشی و همکاران، ۱۳۸۶).
به علاوه، شادمانی احساسی است که همه خواهان آن هستند اما تعداد کمی ازما به آن دست مییابیم،نشانه مشخصه چنین احساسی قدردانی،احساس درونی، احساس رضایت و علاقه بهخود ودیگران است. (کارلسون ، ترجمه شریفی ۱۳۸۰).
مک گیل (به نقل از آیزنک ۱۹۹۰) معتقد است شادی حالتی پایدار است که فرد میان امیالارضا شده و کل امیال خودمطلوبترین نسبت را مییابد، به شرط آنکه امیال ارضا شده بهطور غیرمنتظره اتفاق افتاده باشد، یعنی ما از مصاحبت با خودی که انتظار دیدن وی رانداشتهایم شاد میشویم. ون هون ۱۹۸۴ معتقد است واژه شادمانی به پدیدهای تجربی اشاره میکند، به زعم ویشادمانی کلی به صورت زیر تعریف میشود: میزانی که یک فرد در مورد کیفیت کلیمطلوبیت زندگیش قضاوت میکند.
با توجه به آنچه گفته شد در پژوهش حاضر در پی آنیم تا کیفیت ارتباط، رضایت زناشویی و شادمانی زنان متاهل شاغل و خانه دار را با هم مقایسه نماییم.
ضرورت و اهمیت پژوهش
در شرع مقدس اسلام، خانواده محیطی مقدس و به تعبیر قرآنی محل آرامش واقعی است و در آیات الهی آمده است (( خداوند از جنس خودتان برایتان همسرانی آفرید تا با هم انس گیرید و میان شما مؤدت و مهربانی برقرار ساخت)) (سورهی روم، آیه ۲۱). ازدواج و انتخاب همسر، پایه اصلی خانواده ها را تشکیل میدهد. اگر خانواده استوار نباشد، جامعه در وضعیت متزلزلی قرار میگیرد. بنابراین آشنایی با عواملی که باعث پایداری ازدواج و خانواده میشود، برای همهی اقشاری که به استواری و بقای جامعه میاندیشند، اقدامی ضروری و حیاتی است (خجسته مهر، ۱۳۸۴). همچنین سعادت و سلامت خانواده به وجود ارتباطات سالم میان زوجها بستگی دارد و چنانچه پایه خانواده استحکام لازم را نداشته باشد، پیامد آن انواع مشکلات جسمانی و روانی است (ستیر،[۴] ۱۹۸۷، ترجمه بیرشک، ۱۳۸۴).
علاوه بر این، به دلیل این که رضایت از رابطه زناشویی، مورد توجه محققان در زمینه ازدواج است و از آن به عنوان “مسیر مشترک پایانی[۵]”یا “هدف نهایی زندگی مشترک” تعریف شده است، در تحقیق بر روی روابط نزدیک، تعداد زیادی از تحقیقها در زمینه آسیب شناسی روانی و کارکرد زناشویی، بر رضایت زناشویی متمرکز شده است (ویزمن، اوبلیکر و وینستاک[۶]، ۲۰۰۴). با توجه به این که همهی زوجها به دنبال آن هستند که از زندگی زناشویی خود لذت ببرند و احساس رضایت کنند (رضازاده، ۱۳۸۱). پژوهشهای متعددی بیان کردهاند که همسرانی که اختلاف داشته و رضایت پایینی دارند، افسردهتر هستند، رفتاری خصمانهتر و خلقی مضطربتر دارند (سایرز، کوهن، فرسکو، بلاک و سارور ، ۲۰۰۱، به نقل از حسینی، ۱۳۹۱). در ایران احتمال ابتلای زنان به افسردگی دو برابر مردان(۹/۲درصد در مقابل۷/۱درصد) به دست آمده است (کاویانی، احمدی ابهری، نظری و هرمزی، ۱۳۸۱).
هدف پژوهش
مقایسه کیفیت ارتباط، رضایت زناشویی و شادمانی در زنان متاهل شغال و خانه دار شهر هرسین.
فرضیه های پژهش
فرضیه کلی
بین کیفیت ارتباط، رضایت زناشویی و شادمانی زنان متاهل شاغل و خانه دار شهر هرسین تفاوت وجود دارد.
فرضیه های فرعی
بین کیفیت ارتباط و مولفه های آن در زنان متاهل شاغل و خانه دار شهر هرسین تفاوت وجود دارد.
بین رضایت زناشویی و مولفه های زنان در متاهل شاغل و خانه دار شهر هرسین تفاوت وجود دارد.
بین شادمانی زنان متاهل شاغل و خانه دار شهر هرسین تفاوت وجود دارد.
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
تعریف مفهومی کیفیت رابطه زوجین: رضایت زناشویی احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر، زمانی که همهی جنبه های ازدواجشان را در نظر میگیرند، میباشد (هاکینز[۷]، ۱۹۸۶، به نقل از نظری، ۱۳۸۸).
تعریف عملیاتی کیفیت رابطه زوجین: در این پژوهش میزان کیفیت رابطه زوجین نمرهای است که شرکت کنندگان از پاسخ به پرسشنامهی کیفیت رابطه زوجین خوشکام (۱۳۸۵) به دست میآورند.
تعریف مفهومی رضایت زناشویی: رضایت زناشویی احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر، زمانی که همهی جنبه های ازدواجشان را در نظر میگیرند، میباشد (هاکینز[۸]، ۱۹۸۶، به نقل از نظری، ۱۳۸۸).
تعریف عملیاتی رضایت زناشویی: در این پژوهش میزان رضایت زناشویی نمرهای است که شرکت کنندگان از پاسخ به پرسشنامهی رضایت زناشویی انریچ به دست میآورند.
تعریف مفهومی شادمانی: ون هون ۱۹۸۴ معتقد است واژه شادمانی به پدیدهای تجربی اشاره میکند، به زعم ویشادمانی کلی به صورت زیر تعریف میشود: میزانی که یک فرد در مورد کیفیت کلیمطلوبیت زندگیش قضاوت میکند.
تعریف عملیاتی شادکامی: در این پژوهش میزان شادکامی نمرهای است که شرکت کنندگان از پاسخ به پرسشنامهی شادکامی آکسفورد به دست میآورند.
تعداد صفحه :۵۹
قیمت : ۱۴۷۰۰تومان
(در فایل دانلودی نام نویسنده موجود است)
فهرست مطالب
عنوان صفحه
عنوان ج
سپاسگزاری هـ
تقدیم به. و
چکیده ۱
فصل اول کلیات پژوهش
۱-۱- بیان مسئله. ۴
۱-۲- اهمیت و ضرورت تحقیق ۶
۱-۳- اهداف پژوهش ۸
الف- اهداف کلی ۸
ب-اهداف جزیی ۸
۱-۴- فرضیه های پژوهش ۸
۱-۵- تعریف متغیرها و اصطلاحات. ۸
۱-۵-۱- تعریف مفهومی(نظری): ۸
۱-۵-۲- تعریف عملیاتی (عملی): ۹
فصل دوم ادبیات و پیشینه پژوهش
مقدمه. ۱۱
۲-۱- مبانی نظری پژوهش ۱۱
۲-۱-۱- تعریف مفاهیم و نظریه های مربوط به شخصیت. ۱۱
۲-۱-۱-۱- تعریف شخصیت: ۱۱
۲-۱-۱-۲- تعریف تیپ. ۱۳
۲-۱-۲- نظریه های شخصیت. ۱۳
۲-۱-۲-۱- رویکرد زیستی : ۱۳
۲-۱-۲-۲- رویکرد صفات : ۱۴
۲-۱-۲-۳- رویکرد یادگیری اجتماعی ۱۶
۲-۱-۲-۴- رویکرد روانکاوی : ۱۸
۲-۱-۳- درون گرایی – برونگرایی ۱۹
۲-۱-۴- تعریف مفاهیم و نظریه های مربوط به شیوه های حل مساله. ۲۰
۲-۱-۴-۱- مساله : ۲۰
۲-۱-۴-۲- تعریف مسأله : ۲۱
۲-۱-۴-۳- حل مساله: ۲۱
۲-۱-۴-۴- تعریف حل مساله : ۲۱
۲-۱-۵- مفهوم حل مسائله در مکتب های مختلف. ۲۵
۲-۱-۵- ۱- حل مساله از دیدگاه روان پویایی ۲۵
۲-۱-۵-۲- حل مساله از دیدگاه انسان گرایانه. ۲۵
۲-۱-۵-۴- از دیدگاه رفتارگرایان. ۲۶
۲-۱-۵-۵- نظریه شناخت گرایان. ۲۷
۲-۱-۵-۶- حل مساله از دیدگاه گشالت. ۲۷
۲-۱-۵-۷- توصیف شناخت از حل مساله. ۲۸
۲-۱-۵-۸- اثرات مهارت حل مساله در زمینه های مختلف. ۲۹
الف: افزایش سلامت روانی جسمانی ۲۹
ب. پیشگیری از مشکلات روانی و اجتماعی ۲۹
۲-۱-۶- تاریخچه «حل مسئله » ۲۹
۲-۱-۷-فرایند مراحل حل مسأله. ۳۱
۲-۱-۷-۱- مسأله به عنوان مقابله ای مسئله دار. ۳۲
۲-۱-۸- تعریف مفاهیم و نظریه های مربوط به سازگاری زناشویی ۳۴
۲-۱-۸-۱- ازدواج ۳۴
۲-۱-۸-۲- سازگاری زناشوئی: ۳۵
۲-۱-۸-۳- صمیمیت و انس بین زن و مرد و استمرار آن : ۳۶
۲-۱-۸-۴- سازش و تفاهم در محیط خانوادگی : ۳۷
۲-۱-۸-۵- برخی از یافته ها در این زمینه : ۳۸
۲-۱-۸-۶- راهکارهایی برای ایجاد روابط صمیمانه تر با همه. ۳۹
۲-۲- تحقیقات انجام شده در ارتباط با موضوع. ۴۰
۲-۲-۱- پژوهشهای انجام شده در ایران. ۴۰
۲-۲-۲- پژوهشهای انجام شده در خارج از ایران. ۴۱
فصل سوم روش پژوهش
مقدمه. ۴۴
۳-۱- روش پژوهش ۴۴
۳-۲- جامعه آماری ۴۴
۳-۳- حجم نمونه و روش نمونه گیری ۴۴
۳-۴- روش گردآوری اطلاعات. ۴۴
۳-۵- ابزار اندازه گیری داده ها ۴۵
۳-۵-۱- پرسشنامه شخصیت آیزنگ: ۴۵
۳-۵-۲- پرسشنامه شیوه های حل مسئله کسیدی و لانگ. ۴۶
۳-۵-۲-۱- روایی و پایایی: ۴۶
۳-۵-۳- مقیاس سازگاری زناشویی دونفره اسپانیر. ۴۷
۳-۶- روش های تجزیه و تحلیل داده ها ۴۷
فصل چهارم تجزیه و تحلیل داده ها
مقدمه. ۴۹
۴-۱- تجزیه و تحلیل توصیفی داده ها ۴۹
۴-۱- ۱- مطالعه توصیفی نمونه آماری با توجه به متغیر سن ۴۹
۴-۱-۲- مطالعه توصیفی نمونه آماری با توجه به متغیر وضعیت تحصیلی ۵۰
۴-۲- تجزیه و تحلیل دادهها و اطلاعات جمع آوری شده(آزمون فرضیات) ۵۱
۴-۲-۱- آزمون فرض قابلیت اعتماد یا پایایی ابزار اندازه گیری(پرسشنامه) ۵۱
۴-۳- آزمون فریدمن(اولویت بندی متغیرها) ۵۱
۴-۳- ۱- اولویت بندی ابعاد تحقیق (شیوه های حل مساله) ۵۲
۴-۳-۱-۱- نتیجه آزمون و رتبه اهمیت هر کدام از متغیرها: ۵۲
۴-۳-۲- اولویت بندی ابعاد تحقیق (عامل های شخصیت) ۵۳
۴-۳-۳- نتیجه آزمون و رتبه اهمیت هر کدام از متغیرها: ۵۴
۴-۴- آزمون کلموگروف- اسمیرنف. ۵۴
۴-۴-۱- فرضهای پژوهشی: ۵۴
نتیجه: ۵۵
۴-۵- تجزیه و تحلیل استباطی داده ها ۵۶
۴-۵-۱- تحلیل فرض های پژوهشی . ۵۶
فصل پنجم نتیجه گیری و پیشنهادات
مقدمه. ۶۱
۵-۱- بحث و نتیجه گیری ۶۲
۵-۲- پیشنهادات تحقیق ۶۶
۵-۲-۱- پیشنهادهایی مبتنی بر نتایج تحقیق ۶۶
۵-۲-۲- پیشنهاد به محققان آینده ۶۷
۵-۳- محدودیتهای پژوهش ۶۸
۵-۳-۱- محدودیت های تحت کنترل پژوهشگر. ۶۸
۵-۳-۲- محدودیت های خارج از کنترل پژوهشگر. ۶۸
منابع فارسی: ۶۹
منابع انگلیسی: ۷۱
پیوست. ۷۵
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول ۴-۱- توزیع فراوانی و درصد افراد نمونه به تفکیک سن ۴۹
جدول ۴-۲- توزیع فراوانی و درصد افراد نمونه به تفکیک وضعیت تحصیلی ۵۰
جدول ۴-۴- میانگین رتبه های داده شده به شاخصها طبق تست فریدمن ۵۳
جدول ۴-۶- میانگین رتبه های داده شده به شاخصها طبق تست فریدمن ۵۴
جدول ۴-۷- آزمون کلموگروف– اسمیرنف جهت نرمال بودن جامعه. ۵۵
جدول۴-۸ ضریب همبستگی پیرسون بین مولفه های شیوه های حل مساله با سازگاری زناشویی ۵۶
جدول۴-۹- ضریب همبستگی پیرسون بین عامل های شخصیت با سازگاری زناشویی ۵۸
فهرست نمودار
عنوان صفحه
نمودار۴-۱ فراوانی نسبی نمونه آماری بر حسب سن ۵۰
نمودار۴-۳ فراوانی نسبی نمونه آماری بر حسب تحصیلات ۵۱
چکیده
پژوهش حاضر به منظور بررسی ارتباط تیپ شخصیتی (درونگرایی – برونگرایی) و شیوه های حل مساله با سازگاری زناشویی زنان شاغل شهرستان ساری صورت گرفت.روش تحقیق از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان شاغل در شهرداری و بانک های دولتی – خصوصی بود.نمونه پژوهش شامل ۱۲۰ زن شاغل بود.ابزار پژوهش عبارت بودند از پرسشنامه شخصیت آیزنگ و پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپاینر و پرسشنامه حل مساله کسیدی و لانگ. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از روش آمار توصیفی از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید.تحلیل داده ها نشان می دهد که بین تیپ شخصیت و شیوه های حل مساله با سازگاری زناشویی ارتباط معناداری وجود دارد.
کلمات کلیدی: تیپ شخصیتی (درونگرایی – برونگرایی)،شیوه های حل مساله، سازگاری زناشویی
فصل اول
کلیات پژوهش
مقدمه
شاید به جرات بتوان گفت ازدواج بخش مهمی از زندگی است که بر نتایج تحصیل و شغل تاثیر مستقیم می گذارد.ازدواج نافرجام سوابق تحصیلی و شغلی فرد را تحت الشعاع قرار می دهد،چنان چه ازدواجی با موفقیت به انجام نرسد و زن و شوهر نتوانند به تفاهم کافی برسند،می تواند به آشفتگی روانی و اختلال شخصیت منجر گردد(تایبر[۱]،۱۹۹۰،ترجمه تمدن،۱۳۷۷).
ازدواج یکی از حوادث مهمی است که در زندگی هر انسانی رخ می دهد،همانگونه که می دانیم برخی از ازدواج ها مشوق رشد و شکوفایی زوجین است، حال آنکه برخی دیگر از ازدواج ها می توانند برای همسران مصیبت هایی را فراهم کنند. واقعا چرا بعضی از زوج ها با تفاهم و سازگاری زندگی را می گذرانند، در حالی که گروهی از همسران در حل و فصل ساده ترین مسائل زندگی نیز با دشواری و سردرگمی مواجه هستند؟
شخصیت[۲] به صورت مستقیم و به عنوان عاملی تاثیرگذار بر فرایند ارتباطی زوج ها اثر دارد.شخصیت یک نفر انواع معین و متفاوتی از واکنش ها را از طرف مقابل فرا می خواند و بالطبع رضایت زناشویی و میزان سازگاری آن ها را متاثر می سازد( هاستون[۳]،۲۰۰۰).
کنار آمدن و سازگاری موفقیت آمیز مستلزم مجموعه ای مهارت های حل مساله بین فردی است.مهارت های حل مساله[۴] به صورت مستقیم به مساله سازگاری مربوط می شود. هر یک از ما به کرات در زندگی خانوادگی خود با مشکلاتی مواجه بوده ایم و تصمیم گرفته ایم که چگونه با آنها مقابله کنیم.بسیاری از اوقات ، فرایند حل مساله زندگی روزمره به گونه ای خودبه خود صورت می گیرد که دقیقا متوجه چگونگی انجام آن نمی شویم.از طرف دیگر،نقص در مهارت های حل مساله منجر به اختلالهای گوناگونی از جمله افسردگی، نابسامانی،مشکلات مربوط به ازدواج و تربیت فرزند و روابط نادرست بین فردی می گردد(سعید،۱۳۸۴).
۱-۱- بیان مسئله
سازگاری زناشویی[۵] با توجه به اهمیت نهاد خانواده در جوامع امروزی ، ارتباط آن با کیفیت زندگی و تاثیرگذار بر جنبه های مختلف جسمی و روانی از دهه ۱۹۹۰ مورد توجه قرار گرفته است.سازگاری زناشویی عبارت است از وضعیتی است که در آن زن و شوهر در بیشتر مواقع احساس ناشی از خوشبختی و رضایت از همدیگر را دارند و فرایندی است که در طول زندگی زن و شوهر بوجود می آید که لازمه آن انطباق سلیقه ها، شناخت صفات شخصیتی، ایجاد قواعد رفتاری و شکل گیری الگوهای مراوده ای است(قربان علی پور،۱۳۸۸).سازگاری زناشویی را می توان به عنوان نظام خانواده یا حتی بخشی از نیروهای تامین حیات و احیاء کننده خانواده دانست.براساس نظریه لاک و والاس[۶]، سازگاری زناشویی به عنوان برون سازی هر یک از زوجین در موقعیت زمانی معین تعریف شده است(دهکردی،۱۳۸۷).از جمله عوامل موثر بر سازگاری زناشویی ، متغیرهای شخصیتی است.مطالعات انجام شده به طور عمومی نشانگر آن است که ویژگی های شخصیتی با تمام عملکردهای انسان ارتباط دارد.به باور کوپر[۷] (۲۰۱۰) تفاوت های بین فردی معناداری در بین افراد وجود دارد و این تفاوت های بین فردی در شخصیت قابل پیش بینی و توجیه است. آلپورت[۸] به پیوند ویژگی های مختلف شناختی و عاطفی انسان به شخصیت تاکید می کند و معتقدند شخصیت سازمان پویای درون شخصی است که از نظام روانی جسمانی تشکیل یافته ، و این نظام ها الگوهای شاخص رفتار،افکار و احساسات شخص را ایجاد می کند(پورشریفی ، مهریار،۱۳۸۲). و به درک ما از رفتار خاص کمک می کند که به پیش بینی بهتر اعمال آنی یک فرد خاص می انجامد(لاینون و گوداشتاین[۹]،ترجمه نقشبندی۱۳۸۲).
از متداولترین طبقه بندیهایی که روانشناسان برای شخصیت به کار می برند درونگرایی و برونگرایی[۱۰] می باشد ،که برای اولین بار توسط کارل یونگ[۱۱] به کار رفت . درونگرایان درمقایسه برونگرایان خوددارترند و از بروز احساسات خود بیشتر جلوگیری می کنند .همین طور شواهد نشان می دهد که درون گرایان در یادگیری بیشتر تحت تأثیر تنبیه قرار می گیرند در حالی که برونگرایان بیشتر از پاداش تأثیر می پذیرند (پروین ،۱۳۸۴).
در همین رابطه نتایج پژوهش های مختلفی مانند(عبداله زاده،۱۳۸۲؛ احدی ؛۱۳۸۶ برادبوری و فین چام[۱۲]،۲۰۰۰ ؛نمچک و السن[۱۳] نقل از شکرکن و همکاران۱۳۸۵؛ فیشر و مک نولتی[۱۴] ۲۰۰۸) نشان می دهد ابعاد مختلف شخصیت نقش مهمی در تبیین سازگاری زناشویی دارند.چنانچه بررسی مجموع این پژوهش ها حاکی از آن است که بین ابعاد شخصیتی برونگرایی،دلپذیر بودن و باوجدان بودن با رضایت زناشویی رابطه دارد و بعد روان رنجور خویی به صورت منفی با رضایت زناشویی در ارتباط است.
عامل دیگری که احساس می شود می تواند سازگاری زناشویی را تحت تاثیر قرار دهد شیوه های حل مساله زوجین می باشد(آبراهام و براین[۱۵]،۲۰۰۰).مهارت حل مساله فرایندی شناختی- رفتاری است که افراد بوسیله آن راهبردهای موثر مقابله با موقعت مساله ساز در زندگی را کشف و شناسایی می کنند(کسیدی و لانگ[۱۶]،۱۹۹۶).بطور کلی حل مساله به فرایند شناختی-رفتاری-ابتکاری فرد اطلاق می شود که بوسیله آن فرد می خواهد راهبردهای موثر سازگارانه مقابله ای برای مشکلات روزمره را تعیین، کشف یا ابداع کند.به عبارت دیگر حل مسالهک راهبرد مقابله ای مهم است که توانایی و پیشرفت شخصی و اجتماعی را افزایش و تنیدگی و مشکلات روانی را کاهش می دهد(دزوریلا و شیدی[۱۷]،۱۹۹۲ به نقل ازبرغندان،۱۳۹۰).از نظر بلاک و هرسن[۱۸] (۱۹۹۵،به نقل از کهرازئی،۱۳۸۰) کنار آمدن و سازگاری موفقیت آمیز با محیط اجتماعی مستلزم مجموعه ای از مهارت های حل مساله بین فردی است.مهارت حل مساله به صورت مستقیم به مساله سازگاری مربوط می شود.
پژوهش های انجام شده موید تاثیر مهارت حل مساله در سازگاری می باشد. پژوهشی به منظور بررسی رابطه بین شیوه های حل مسئله شیوه حل تعارض و سلامت روان شناختی در بین دانشجویان دانشگاه تهران انجام شد .نتیجه این تحقیق نشان داد که بین شیوه حل مساله، شیوه مقابله با تعارض و سلامت روانشناختی رابطه معنی دار وجود دارد( باباپور خیرالدین،۱۳۸۱، به نقل از فرغان فر،۱۳۸۵).در پژوهش دیگری فقیر پور (۱۳۸۱)به بررسی نقش مهارت های اجتماعی در سازگاری زناشویی پرداخت.نتایج پژوهش وی نشان داد که مهارت های ارتباطی و مهارت حل مساله با سازگاری زناشویی رابطه معنادار وجود دارد.بولتر و وامپلر[۱۹](۱۹۹۹، به نقل از دانش،۱۳۸۳)، در یک پژوهش فراتحلیلی ،۱۶ پژوهش مربوط به زوج درمانگری را که از برنامه التقاطی آموزشی مهارت های ارتباطی([۲۰]CC) استفاده کرده بودند بررسی کردند.نتایج نشان داد که آموزش مهارت های ارتباطی به پیشرفت های چشمگیری در ارتباط زوج ها با یکدیگر و نیز به تغییرات متوسط در درک زوج ها از یکدیگر منتهی شد.
پژوهش های متعدد نشان دادند که مهارت های حل مساله و ویژگی های شخصیتی می تواند از عوامل تاثیر گذار سازگاری زناشویی می باشد، اما آنچه نقش آن بخوبی شناخته نشده ترکیب ویژگی های شخصیت و شیوه های حل مسئله در سازگاری زناشویی است.پژوهش حاضر درصدد پاسخ به این سوال می باشد که آیا بین شیوه های حل مسئله با ویژگیهای شخصیتی با سازگاری زناشویی زنان شاغل رابطه وجود دارد؟
۱-۲- اهمیت و ضرورت تحقیق
خانواده یکی از مهم ترین نهادهای اجتماعی است که دارای نقش ها و وظایف متعددی نظیر تولید مثل، تامین نیازهای عاطفی،روانی،جنسی،تربیت اجتماعی فرزندان و حمایت از کودکان و کهنسالان و پشتیبانی مادی و اجتماعی از اعضای خود می باشد(سگالن[۲۱]،۱۳۷۵).به همین دلیل هر جامعه ای برای تداوم و بقاء خود نیاز به حفظ و بسط ارزشهای خود در قالب خانواده دارد. در این بین مشکلات زناشویی می تواند باعث ناسازگاری هایی در زندگی افراد شود و به اعضای خانواده آسیب برساند.از این منظر ضروری است تا با دیدگاهی آسیب شناختی به علل درون فردی ناسازگاریهای زناشویی و عدم موفقیت در ازدواج ،پرداخته شود.عدم وجود جو سالم در خانواده از موانع اصلی انتقال آداب، رسوم ، فرهنگ و ارزش های مثبت جامعه به نسل های بعدی است( احمدی نوده، فتحی آشتیانی و عرب نیا،۱۳۸۵).در یک نگاه کلی می توان عوامل زیادی در سازش بین زوج ها موثر هستند.از جمله آن ها به خصوصیات شخصیتی،مهارت های ارتباطی و اشاره کرد(سامان،۱۳۸۶).اگر در هر یک از عواملی که در سازگاری زناشویی تاثیر می گذارند، مشکل جدی بوجود آید، تعارض و ناسازگاری اجتناب ناپذیر خواهند بود.
از عوامل ناسازگاری زناشویی می توان به نقش ویژگیهای روانی و شخصیتی اشاره کرد. در درجه اول باید به پیوند میان ویژگی های روانی- شخصیتی زوج ها با میزان سازگاری آنها در روابط زناشویی شان،توجه کرد. باور اسمیت و پترسون[۲۲](۲۰۰۸) به این دلیل است که جنبه ها یا ابعادی از ویژگی های روانی – شخصیتی افراد می تواند به سان یک عامل تنش زا در لحظه لحظه زندگی در روابط زناشویی آن ها، وارد عمل شود.از طرف دیگر هر یک از ویژگی های افراد ، الگوهای خاص رفتاری و عملکردی را به آن ها تحمیل می کند (اویسی[۲۳]، اوکانلی[۲۴]، کارابولوتلو و بیل گیلی[۲۵]،۲۰۰۹).
از دیگر عوامل تاثیر گذار مهارت های حل مساله است که به صورت مستقیم به مساله سازگاری مربوط می شود.نقص در مهارت های حل مساله منجر به اختلالهای گوناگونی از جمله افسردگی،نابسامانی،مشکلات مربوط به ازدواج و تربیت فرزند و روابط نادرست بین فردی می گردد با توجه به اهمیت متغیرهای اشاره شده در این پژوهش و با توجه به نقش خانواده در جامعه از یک طرف و از طرف دیگر همانطور که اشاره شد در هیچ تحقیقی تواما ویژگی های شخصیتی و شیوه های حل مسئله با هم بر سازگاری زناشویی مورد بررسی قرار نگرفت، پژوهش حاضر انجام گرفت.
۱-۳- اهداف پژوهش
الف- اهداف کلی
ب-اهداف جزیی
۱- تعیین رابطه ویژگی های شخصیتی با سازگاری زناشویی
۲-تعیین رابطه شیوه های حل مسئله با سازگاری زناشویی
۱-۴- فرضیه های پژوهش
تعداد صفحه : ۹۳
قیمت : 14700 تومان
فهرست مطالب
عنوان صفحه
چکیده .ط
فصل یکم-کلیات پژوهش
۱-۱- مقدمه۱
۱-۲- بیان مساله.۲
۱-۳- اهمیت و ضرورت پژوهش.۳
۱-۴-اهداف پژوهش.۴
۱-۵- فرضیه های پژوهش۵
۱-۶- تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش ۶
فصل دوم-ادبیات و پیشینه تحقیق
۲-۱-مقدمه.۱۰
۲-۲- نگرانی و عاطفه منفی.۱۰
۲-۲-۱-تفاوت نگرانی با عواطف منفی دیگر.۱۱
۲-۲-۲- انواع نگرانی.۱۱
۲-۲-۳- علل نگرانی۱۲
۲-۲-۴- ویژگی های شخصیتی افراد نگران.۱۲
۲-۲-۵- حوزه های نگرانی۱۳
۲-۲-۶- عدم تحمل بلاتکلیفی و نگرانی.۱۳
۲-۳-افسردگی۱۴
۲-۳-۱- انواع اختلال افسردگی۱۶
۲-۳-۲- عوامل مرتبط با افسردگی.۱۷
۲-۳-۳- علائم و نشانه های افسردگی.۱۷
۲-۳-۴- تفاوتهای جنسی در افسردگی۱۹
۲-۳-۵- همه گیر شناسی افسردگی.۲۰
فهرست مطالب
عنوان صفحه
۲-۴- سبک پاسخی نشخواری۲۱
۲-۴- ۱- تفاوتهای جنسیتی۲۱
۲-۴- ۲- تفاوتهای فردی۲۲
۲-۵- ذهن آگاهی۲۳
۲-۵- ۱- کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی۲۶
۲-۵- ۲- مکانیزم دخیل در ذهن آگاهی.۲۷
۲-۶- پیشینه تحقیق.۲۷
۲-۶- ۱- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور.۲۷
۲-۶- ۲- تحقیقات انجام شده در داخل کشور.۳۰
فصل سوم- روش تحقیق
۳- ۱- مقدمه .۳۴
۳- ۲- طرح پژوهش.۳۴
۳- ۳- جامعه آماری۳۵
۳- ۴- ملاکهای ورود و خروج.۳۵
۳- ۵- روش های جمع آوری داده ها۳۶
۳- ۶- ابزار اندازه گیری داده ها.۳۶
۳-۶- ۱- پرسشنامه سبک پاسخ RSQ36
۳-۶- ۲- آزمون افسردگی بک.۳۸
۳-۶-۲- ۱- توصیف پرسشنامه۴۰
۳-۶- ۲-۲- اعتبار روایی۴۲
۳-۶- ۲-۳- روش اجرا و نمره گذاری.۴۳
۳-۶- ۲-۴- تفسیر نمرات.۴۳
۳-۶- ۳- پرسشنامه نگرانی پن۴۴
فهرست مطالب
عنوان صفحه
۳-۶- ۳-۱- شیوه اجرای پژوهش۴۴
۲-۵- ۱- تجزیه و تحلیل داده ها ۴۸
فصل چهارم-تجزیه و تحلیل یافته ها
۴- ۱- یافته های توصیفی۵۰
۴- ۲- یافته های استنباطی.۵۱
۴- ۲-۱- فرضیه اول پژوهش.۵۲
۴- ۲-۲- فرضیه دوم پژوهش.۵۴
۴- ۲-۳- فرضیه سوم پژوهش۵۶
فصل پنجم – بحث و نتیجه گیری
۵- ۱- مقدمه ۵۹
۵- ۲- چکیده فصول.۵۹
۵- ۳- بحث .۶۰
۵- ۴- نتیجه گیری۶۱
۵- ۵- محدودیت های پژوهش.۶۵
۵- ۶- پیشنهاد های پژوهش۶۵
۵- ۷- پیشنهاد های کاربردی.۶۶
۵- ۸- منابع فارسی۶۶
۵- ۹- منابع لاتین۷۰
چکیده
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری ،افسردگی و احساس نگرانی در زنان بخش اورژانس بیمارستان شهدا انجام گرفت. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل کلیه زنان شاغل در بخش اورژانس بیمارستان شهدا شهر تهران در سال۱۳۹۴می باشند. با بهره گرفتن از روش نمونه گیری تصادفی از بین زنان شاغل در بخش اورژانس ، ،با توجه به ملاکهای در نظر گرفته شده تعداد ۳۰ نفر از این زنان انتخاب شدند و آنها را به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم(۱۵نفر برای هر گروه) سپس آزمونهای نشخوار فکری نولن-هوکسما، افسردگی بک و احساس نگرانی پن، از هر دو گروه گرفته شد، گروه آزمایش در برنامه ۸ جلسهای ۹۰ دقیقهای آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی شرکت کرد و گروه کنترل در این مدت آموزشی دریافت نکرد.
تجزیه وتحلیل داده ها با بهره گرفتن از شاخص های آماری تحلیل کوواریانس نشان داد آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی طی ۸ جلسه تاثیر معناداری (۰۰۱/۰p<) برمیزان نشخوارفکری،افسردگی و احساس نگرانی در زنان شاغل در بخش اورژانس داشته است.
واژگان کلیدی : شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی، نشخوار فکری ،افسردگی ، احساس نگرانی
مقدمه
ذهن آگاهی نوعی هشیاری است، زمانی پدیدار می شود که ما با تجربیاتمان به گونه ای دقیق و با جزئیات ، حاضر در زمان حال و بدون قضاوت مواجه می شویم .به زبان ساده آگاه بودن از چیزی است که در حال وقوع است ،توجه دقیق و مستقیم به آن و ارتباط با آن همراه با پذیرش است(کرینه[۱]،۲۰۰۹). شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی یک درمان روانشناختی است که جنبه های شناخت درمانی بک و برنامه ی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی کابات زین[۲] (۱۹۹۰) را با یکدیگر ترکیب می کند و با معطوف کردن توجه به زمان حاضر و یک آگاهی غیر قضاوتمندانه به تجارب درونی و بیرونی مشخص می شود .در این روش برای خطاهای شناختی و بیرون راندن افکار از هشیاری تلاشی نمی شود.همچنانکه شخص مهارتهای ذهن آگاهی را یاد میگیرد، می آموزد که برای قضاوت و سرزنش کردن خود، که سوخت و تغذیه کننده ی افکار منفی هستند، قدرت ، اختیار و ارزش کمتری قائل شود و به این حالت ها با مهربانی و پذیرش پاسخ دهد.(کویکن[۳] ،۲۰۱۰).آموزه ی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برای بیماران به این هدف صورت می گیرد که آنان به درک این نکته نائل آیند که ، افکار تنها ” فکر” هستند و “واقعیت” نیستند.هنگامی که آنها توانستند به افکارشان صرفا به عنوان یک فکر و چیزی جدا و بیرون از خودشان بنگرند ،آنگاه می توانند با دید روشن تری به واقعیت بنگرند و مدیریت بیشتری بر وقایع داشته باشند . این روش درمانی توجه و تمرکز و استفاده از تکنیک هایی جهت تمرین این تمرکز و بکار بستن آن در لحظه لحظه ی زندگی را به افراد می آموزد و این توانایی را به آنان میدهد که با وقوع اولین نشانه ها ، از قبیل خلق منفی ، افکار منفی و شیوه های پردازش ناکارآمد ، خودشان را به لحظه ی حال بیاورند و با تمرکز بر اجزایی مانند تنفس ، احساسات بدنی و اعمالشان درنهایت از افتادن در دام ” مارپیچ نزولی” افسردگی رهایی یابند(سگال[۴]،۲۰۰۲).
بیان مسئله:
یکی از بخش هایی که زنان شاغل در بیمارستان، به فعالیت می پردازند،بخش اورژانس است. کار زنان در بخش اورژانس،خطرناک و پر استرس می باشد،زیرا زنان در این بخش ها مرتب با جریانی از محرک های استرس آور و خسته کننده روبرو هستند(آینوی[۵]،۲۰۰۶).
برقراری ارتباط در برخی موقعیتها نیاز به مهارت خاصی دارد.کسانی که دچار گرفتاری های عصبی و روانی می شوند،به تدریج تحت تاثیر عوامل نامساعد محیطی،صبر خود را از دست می دهند.بنابراین زنان دارای قابلیت های مدیریتی، با آگاهی از نگرانی وعوامل تنش زا می توانند،با برنامه ریزی لازم،محیط را برای انجام کار مساعد سازند. (مورلاس[۶]،۲۰۰۱).
احساس نگرانی ضمن رویارویی با عامل تهدید کننده خیالی یا واقعی بروز می کند. که طی آن فرد، نمایش ها و داستان های خیالی مصیبت بار را در ذهن خود می پروراند و عواقب و پیامدهای آن را در ذهن تصور می کند و سعی می کند به صورت ذهنی اعم از رویارویی یا اجتناب، مشکل را حل کند.(منین[۷]، ۲۰۰۱). یکی از ویژگی های افراد نگران عدم تحمل بلاتکلیفی است، عدم تحمل بلاتکلیفی، یک ویژگی شخصیتی است که از مجموعه ای از عقاید منفی دربارهی عدم قطعیت تشکیل شده است. برای مثال، افرادی که عدم تحمل بلاتکلیفی دارند معتقدند که بلاتکلیفی، نگران کننده است، وجود شک و تردید در مورد آینده غیر قابل تحمل است، وقایع غیر منتظره منفی هستند و باید از آنها اجتناب کرد، شک و تردید موجب ناتوانی فرد برای عمل کردن میشود (داگاس و کورنر، ۲۰۰۵).
علاوه برارتباط این سازه با نگرانی، آشفتگی ناشی ازبلاتکلیفی به صورت معناداری با برانگیختگی اضطرابی،نشخوارفکری وافسردگی همراه بافقدان لذت همبسته است. (دیجونگ-میر، بک و راید[۸]، ۲۰۰۹) درپژوهش خویش به این نتیجه رسیدندکه تحمل بلاتکلیفی وباورهای فراشناخت رابطهای قوی با نشخوارفکری وافسردگی دارند.
نشخوار فکری بیانگر افکاری است که تمایل به تکرار داشته،آگاهانه بوده و پیرامون یک موضوع متمرکز هستند و حتی در صورت غیبت محرک های محیطی فوری و ضروری این افکار باز هم پدیدار می شوند(مارتین و تسر،۱۹۸۹).
بیماران با بهره گرفتن از مهارتهای ذهن آگاهی یاد میگیرند که برای قضاوت و سرزنش کردن خود، که سوخت و تغذیه کننده ی افکار منفی هستند، قدرت ، اختیار و ارزش کمتری قائل شوند و به این حالت ها با مهربانی و پذیرش پاسخ دهد.(کویکن،۲۰۱۰).
آموزش ذهن آگاهی کاهش پریشانی روان شناختی و نشانه های اضطراب و افسردگی را به دنبال دارد و موجب بهبود بهزیستی روانی، جسمانی، هیجانی و معنوی ، بهبود کیفیت خواب و کاهش نشانه های فیزیکی می شود (کیوست استیجن،۲۰۰۸).
هدف ذهن آگاهی تغییر سبک تفکر به سمت شیوه ی “بودن” است. در این روش درمانی هدف این است که روشی به بیماران آموزش داده شود که بتوانند بطور متفاوتی با افکار و تجربیاتشان برخورد کنند.(کارن ،۲۰۰۹)
با توجه به موضوعات ذکر شده، مسئله پژوهش حاضر این است که آیا آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری، افسردگی و احساس نگرانی در زنان شاغل در بخش اورژانس موثر است؟
اهمیت و ضروت پژوهش:
از آنجائیکه بخش اورژانس از مهمترین بخش های بیمارستان است, بیمارانی که به این بخش مراجعه می نمایند از نظر جسمانی در حالت بحرانی به سر می برند و رسیدگی به وضعیت آنها در اسرع وقت و با بالاترین کیفیت،از وظایف کادر پزشکی و پرستاری است، لذا توجه به بهداشت روانی کارکنانی که در این بخش ویژه به بیماران خدمات ارائه می دهند و با آنان در ارتباط هستند, دارای ضرورت و اهمیت ویژه ای است که در این میان تکنیک های شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند به کارکنان این بخش وبه نحوه بهتر ارتباط آنان با بیماران کمک شایانی کند.همچنین باتوجه به جو محیطی و پرتنش بخش اورژانس بیمارستان و فشارشیفت های متعدد کاری،به خصوص شیفت شب برای زنانی(زنان خدمه،ماما،کمک پرستار،پرستار) که در بخش اورژانس به فعالیت مشغولند، همچنین مراجعه بیماران مختلف به این بخش ،محقق را بر آن داشت تا برای کاهش هجوم افکار منفی ،نگرانی و افسردگی و تمرکز هرچه بهتر زنان در بخش اورژانس, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ازجمله(تکنیک دیدن وشنیدن،برخورد با افکار صرفا به عنوان فکر نه واقعیت،ارائه تمرین هایی به زنان که درمحیط کار احساس تسلط وتمرکز هرچه بهتر به آنها میدهد) را به زنان آموزش دهد.
– تعیین اثر بخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری ،افسردگی واحساس نگرانی در زنان شاغل در بخش اورژانس بیمارستان شهدا
– تعیین اثر بخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری زنان شاغل در بخش اورژانس بیمارستان شهدا
– تعیین اثر بخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان افسردگی زنان شاغل در بخش اورژانس بیمارستان شهدا
– تعیین اثر بخشی آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان احساس نگرانی زنان شاغل در بخش اورژانس بیمارستان شهدا
۱- آموزش شناخت درمانی مبتنی برذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری, افسردگی و احساس نگرانی در زنان موثر است.
۲- آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان نشخوار فکری زنان موثر است.
۳- آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان افسردگی زنان موثر است.
۴- آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر میزان احساس نگرانی زنان موثر است.
تعاریف متغیر های پژوهش:
الف)تعاریف مفهومی
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی: –
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی ،یک درمان روانشناختی است که جنبه های شناخت درمانی بک و برنامه ی کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی کابات زین(۱۹۹۰) را با یکدیگر ترکیب می کند و با معطوف کردن توجه به زمان حاضر و یک آگاهی غیر قضاوتمندانه به تجارب درونی و بیرونی مشخص می شود .در این روش بر خلاف شناخت درمانی بک برای تصحیح خطاهای شناختی و بیرون راندن افکار از هشیاری تلاشی نمی شود(سگال،۲۰۰۰).
– نشخوار فکری :
نشخوارفکری به صورت تفکر افسرده ساز چرخه ای و مداوم تعریف می شود و پاسخ نسبتا رایج به خلق منفی و خاصیت شناختی برجسته ای از احساس ملالت و اختلال افسردگی عمده است(ری پری[۹]،۱۹۷۷).
– افسردگی:
افسردگی از گروه اختلالات خلقی است. خلق حال و هوای احساسی نافذ وپایداری است که به صورت درونی تجربه می شود و بر رفتار ودرک فرد از جهان تاثیر می گذارد. عاطفه[۱۰] به تظاهر بیرونی خلق اطلاق می شود. خلق ممکن است طبیعی[۱۱]، بالا[۱۲] یا افسرده[۱۳] باشد. اختلالات خلقی گروهی از اختلالات بالینی هستند که مشخصه آنها احساس از بین رفتن تسلط و تحمل رنج وعذاب زیاد است. در بیمارانی که خلق افسرده دارند (یعنی درافسردگی)، ازدست دادن انرژی وعلاقه، احساس گناه، دشوارشدن تمرکز، از دست دادن اشتها وافکار مرگ یا خودکشی وجوددارد(کاپلان و سادوک، ۲۰۰۷، ترجمه رضاعی، ۱۳۸۷).
نگرانی:
نگرانی حالتی از اضطراب است که فرد به واسطه ی آن نمیتواند درست تصمیم بگیرد. یا کارهایش را انجام دهد.فرد نگران معمولا دارای اعتماد به نفس پایینی است و برای تشخیص میزان نگرانی می توان میزان اعتماد به نفس وی را سنجید برخی نگرانی ها و باور های غلط اضطراب را به وجود می آورد.و فرد را مضطرب میکنند که واکنش هایی از خود نشان میدهد که معمولا ناخوشایند است(واتکینز،۲۰۰۵).
ب)تعاریف عملیاتی
– شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی:
دراین پژوهش برای آموزش به مراجعان،از بسته آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی،به مدت ۸جلسه(هفته ای یکبار هر جلسه ۹۰دقیقه ای)استفاده خواهد شد.اهداف جلسات :جلسه های اول تاچهارم:یادگرفتن پرداختن به توجه و انجام امور روزمره با توجه و تمرکز-پی بردن به ذهن سرگردان-کنترل ذهن سرگردان با تمرین تنفس و مرور بدن.موضوع جلسه های پنجم تا هشتم:آگاهی کامل نسبت به فکرها و احساس ها و پذیرفتن آن-تغییر خلق و افکار-هشیاری نسبت به نشانه های افسردگی ونشخوارفکری و نگرانی-برنامه ریزی و تدوین فهرستی ازفعالیتهای لذت بخش و آموزش تکنیکهایی که به فرد کمک کند تا احساس تسلط بهتر برخود ومحیط کار خود داشته باشد
تعداد صفحه :۸۸
قیمت :۳۷۵۰۰ تومان
چکیده:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه بهزیستی روان شناختی و دلزدگی زناشویی زنان شاغل و غیر شاغل در سال ۱۳۹۳ انجام شده است. روش پژوهش حاضر به صورت پس رویدادی(علی- مقایسه ای) می باشد. جامعه مطالعه حاضر کلیه زنان متاهل معلم شاغل در مقطع ابتدائی و زنان خانه دار شهر کرج می باشد که از بین آنها از طریق روش نمونه گیری خوشه ای و در دسترس ۳۵۰ نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که ۱۷۵ نفر آن شاغل و ۱۷۵ نفر غیر شاغل بودند. ابزار پژوهش دو پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف(۱۹۸۹) و دلزدگی زناشویی پاینز(۱۹۹۶) بود. پس از جمعآوری داده ها، از روش های آمار توصیفی و آزمون تی مستقل برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. تحلیل های آماری گویای تفاوت معناداری بین بهزیستی روانشناختی و دلزدگی زناشویی در زنان شاغل و غیر شاغل بود به طوری که زنان شاغل از بهزیستی روانشناختی بالاتری برخورداربودند(p<0/01)؛ همچنین دلزدگی زناشویی در زنان شاغل کمتر بود(p<0/05). می توان نتیجه گرفت اگر شغل دارای ویژگی منفی مثل ساعات کاری طولانی و استرس و فشار های زیاد نباشد تاثیرات مثبتی بر بهزیستی روانشناختی زنان و کاهش دلزدگی آنان از زندگی زناشویی شان دارد، لذا فراهم نمودن زمینه های مشارکت اجتماعی و اشتغال زائی متناسب با شان زنان می تواند بر کاهش عوامل مرتبط با طلاق موثر باشد.
کلید واژه ها: زنان شاغل، زنان غیرشاغل، بهزیستی روانشناختی، دلزدگی زناشویی
فهرست
فصل اول.۱
مقدمه. ۲
تعریف مساله و بیان سوالهای اصلی تحقیق:. ۴
ضرورت انجام تحقیق. ۷
تعریف متغیرها و اصطلاحات. ۱۰
اهداف. ۹
فرضیه ها (سؤالهای تحقیق). ۱۰
فصل دوم
مقدمه. ۱۷
مبانی نظری اشتغال زنان. ۱۹
رابطه بین زندگی کاری و خانوادگی. ۲۱
مقدمه. ۲۵
روان شناسی مثبت نگر. ۲۵
بهزیستی روانشناختی. ۲۸
بهزیستی از دیدگاه های مختلف:. ۳۰
الگوهای بهزیستی روانشناختی:. ۳۱
عوامل موثر بر بهزیستی روانشناختی. ۳۶
ازدواج و دگرگونی آن. ۳۹
تعریف دلزدگی زناشویی. ۴۰
علائم دلزدگی زناشویی. ۴۳
خستگی جسمی. ۴۴
خستگی عاطفی. ۴۴
خستگی روانی:. ۴۵
متغیر هایی که سبب تشدید فرسودگی می شوند. ۴۶
بار مسئولیت اضافی. ۴۶
مطالبات متناقض. ۴۶
سایر علل دلزدگی. ۴۷
راه های پیش گیری از دلزدگی زناشویی. ۴۷
تنوع. ۴۷
قدر دانی. ۴۸
موقعیت هایی برای خود شکوفایی. ۴۸
سایر عواملی که از دلزدگی پیشگیری می کند:. ۴۸
تفاوت های جنسیتی در دلزدگی زناشویی. ۵۰
دلزدگی زناشویی از دیدگاه روان تحلیلی. ۵۲
دلزدگی زناشویی از دیدگاه وجودی. ۵۳
پیشینه پژوهش در ایران. ۵۴
پیشینه پژوهش در خارج از ایران. ۵۶
فصل سوم
مقدمه. ۶۱
روش انجام تحقیق. ۶۱
جامعه آماری. ۶۱
حجم نمونه و روش نمونه گیری( در صورت لزوم). ۶۱
روش و ابزار جمع آوری اطللاعات. ۶۲
روش تجزیه و تحلیل اطلاعات. ۶۵
فصل چهارم
آمار توصیفی. ۶۹
آمار استنباطی؛. ۷۵
فرضیه ۱:. ۷۵
فرضیه ۲:. ۷۸
فرضیه ۳:. ۸۰
فرضیه ۴:. ۸۱
فرضیه ۵:. ۸۲
فرضیه ۶:. ۸۳
فصل پنجم
مقدمه:. ۸۵
خلاصه تحقیق:. ۸۵
بررسی فرضیه های پژوهش و مقایسه آنها با تحقیقات گذشته:. ۸۶
فرضیه ۱. ۸۶
فرضیه ۲. ۸۸
فرضیه ۳. ۹۱
فرضیه ۴. ۹۳
فرضیه ۵. ۹۴
فرضیه ۶. ۹۶
نتیجه گیری کلی:. ۹۸
محدودیتها:. ۱۰۰
پیشنهادات پژوهش:. ۱۰۱
پیش نهاد های کاربردی پژوهش۱۰۲
منابع. ۱۰۳
مقدمه
تعالی و پیشرفت هر جامعهای مستلزم داشتن افراد سالم و بانشاط است، روابط سالم با دیگران میتواند تکامل و رشد شخصیت را موجب شود(بخشی سورشجانی،۱۳۷۹ ؛ نقل از بخشایش و انتظاری،۱۳۹۰).
پدیده اشتغال و کار از ابتدای زندگی بشر موردتوجه بوده است. با صنعتی شدن جوامع، زن نیز مانند مرد بیرون از خانه به کار و فعالیتهای مختلف میپردازد و به زندگی اقتصادی خانواده کمک میکند زنان بسیاری در خارج از خانه مشغول هستند. توسعه تکنولوژِی، بالا رفتن سطح تحصیلات زنان، دستیابی به تخصصهای مختلف و بهبود وضع کار از یکسو و علاقه زنان به استقلال اقتصادی و افزایش عزتنفس از سوی دیگر منجر به افزایش فعالیت زنان شده است (بنی اسدی شهربابک، رشیدی، حسینی فرد، ۱۳۹۱).
تولستوی در نامه ۱۸۵۶ به والریا آرسنیو نوشته است کسی میتواند در این جهان عالی زندگی کند که بداند چطور کار کند و چطور عشق بورزد (ترویات[۱]،۱۹۹۰؛ نقل از پاینز[۲] و نانز[۳]،۲۰۰۳). به قول فروید توانایی عشق ورزیدن و کار کردن شاهدی برای بهزیستی روانشناختی است. انتخاب افراد از شغل و شریکشان می گوید یک رابطه بزرگی درباره اینکه چطور آنها تاثیر عمده بر زندگیشان داشته و دارند. تاثیر کار و عشق هردو بر عملکرد سالم اثبات تجربی شده است (بارنت[۴]،۱۹۹۳، بارنت و هاید[۵]،۲۰۰۱؛نقل از پاینز و نونز،۲۰۰۳).
در طول دهه ی گذشته افزایش سریع مشارکت زنان متاهل در نیروی کار وجود داشته است. همراه با افزایش نسبت زنان در نیروی کار، نشانه های تغییر در الگوهای تغییر در زندگی زنان نیز رخ داده است.به طور سنتی ورود و خروج زنان در نیروی کار همراه با مراحل همتایی در زندگی خانواده است(گوزمن[۶]،۲۰۰۰).
امروزه درزمینه جامعهشناسی پزشکی به مبحث بررسی اختلاف در میزان سلامت و بیماری زنان توجه زیادی شده است. در بررسی تفاوتهای موجود در میزان سلامت زنان، عدهای از جامعه شناسان در چهارچوب تحلیل نقشهای اجتماعی زنان به امر اشتغال زنان توجه نمودهاند. نقش شغلی زنان بهعنوان نقشی جدید در کنار نقشهای سنتی آنان که شامل نقش مادری و همسری میشود، موردتوجه قرارگرفته و در ارتباط با پیامدهای این تلفیق نقشها، با توجه به تأثیرات سوء یا مثبتی که اشتغال میتواند بر سلامت جسم و روان زنان داشته باشد، نظریههایی عنوانشده است یک دسته کسانیکه موافق نقش شغلی خانمها هستند و معتقدند اشتغال اثرات مثبتی را در جهت ارتقاء شرایط سلامت روانی زنان در پی دارد و دسته دوم مخالفین نقش شغلی زنان است که اثرات سوئی را به دنبال کارکردن زنان بر آنها متصور میشوند (احمد نیا،۲۰۰۲ ؛نقل از دل آرام، صفدری، فروزنده، کبری، ۱۳۸۴).
و همچنین تغییرات در جوامع کنونی و افزایش تعداد زنان شاغل، نقشهایی متفاوت را برای زوجها به وجود آورده است. ورود زنان به بازار کار در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بیشتر شد چراکه تحولات اقتصادی کفایت تک درآمدی بودن خانواده را زیر سؤال برد (لانگ و یانگ، ۱۹۹۷ به نقل از بوستانی پور،۱۳۸۶).
پیامدهای این تغییرات در زندگی خانوادگی هم گسترده و هم چشمگیر است. وقتی همسر به بازار کار وارد میشود مرد و زن هردو باید نقشهایشان در ازدواج خود را بازتعریف کنند. اکثریت بزرگی بااینحال، نقش جدید خود را با برخی از تردیدها مشاهده میکنند. درحالیکه برخی از آنها، سهم خود را در بهزیستی اقتصادی خانوادهشان تشخیص میدهند و از کار لذت میبرند. گروهی دیگر بر مشارکت اقتصادی و فعالیت کاری بهعنوان نقش ثانویه نسبت به شوهران نگاه میکنند.
همانطوری که زنان به سوی نیروی کار میروند مردان بیشتر مسئولیتهای خانهداری و نگهداری کودک را به عهده میگیرند. اگرچه ذکر این نکته مهم است زنان اکثریت مسئولیت نگهداری کودک و وظایف خانهداری را همچنان بر عهده میگیرند. علاوه بر این افزایش مشارکت نیروی کار زنان با افزایش مقدار زمان صرف شده توسط همسرانشان در خانه هماهنگ نشده است. زنان کاملاً زمانی را که در وظایف خانهداری صرف میکنند کاهش ندادهاند و در مقابل نیروی کار را افزایش دادهاند. بنابراین بسیاری از زنان متأهل با فعالیت کردن در دو شیفت کار در خانه و بیرون خانه مقدار بیشتری کار میکنند. استرس و تقاضاهای شغل اغلب تأثیر منفی بر ارتباطات خانواده، بهزیستی روانشناختی و رضایت زناشویی دارد (گوزمن،۲۰۰۰).
دلزدگی از عشق یکروند تدریجی است، بهندرت و بهطور ناگهانی بروز میکند. صمیمیت و عشق به زندگی رنگباخته و خستگی عمومی عارض میشود.، در شدیدترین نوع فرسودگی با فروپاشی رابطه همراه است (برنشتاین، ترجمه توزنده جانی، ۱۳۸۰).
تعریف مساله و بیان سوالهای اصلی تحقیق:
سالهاست روان شناسان درصدد هستند به این سؤالات پاسخ دهند که چرا برخی از مردم نسبت به بعضی دیگر از بهداشت روانی بهتری برخوردارند؟ این سؤال، سؤال دیگری را به همراه میآورد که چرا بر خی نسبت به برخی دیگر در زندگی موفقترند؟ چه عواملی این تفاوتها ر ا رقم میزند؟(گلزاری و یزدی،۱۳۸۴). ازدواج بهعنوان یکنهاد اجتماعی است که پایه و اساس ارتباط انسانی را تشکیل میدهد و در آن زن و مرد از طریق یک نیروی رمزی ناشی از غرایز و آیین و شعائر و عشق به هم جذب میروند و بهطور آزادانه و کامل تسلیم یکدیگر شده تا واحد پویایی را بهعنوان خانواده ایجاد کنند (برنو[۷]،۲۰۰۹، به نقل باقریان و بهشتی،۱۳۹۰).
یکی از جنبههای اثرگذار اجتماعی حاضر بر سلامت افراد، حرفه و شغل هست که پرداختن به آن حائز اهمیت بوده و جای بحث دارد (حدادی، کلدی، سجادی و یوسفی،۱۳۹۰). حدود نیمی از نیروی کار جامعه را زنان تشکیل میدهند و گذشته از نقش فعال و چشمگیری که در عرصه خانواده ایفا میکنند، اشتغال اجتماعی آنها امری ضروری و اجتنابناپذیر است. در حال حاضر زنان در عرصه کار و فعالیت اعم از بخش صنعت، کشاورزی، بهداشت و درمان، تعلیم و تربیت و غیره حضوری قابلتوجه دارند و با توجه به نقشهای متعدد و چشمگیر آنها در عرصه خانواده و اجتماع، سلامت و ارتقاء سطح سلامتی آنها اهمیتی خاص مییابد (شاهرخی،۱۳۸۰). زنان یکی از گروههای حساس بهداشتی بوده که نسبت به مردان درخطر بالاتری برای اکثر اختلالات روانی هستند. سلامت روان زنان، سلامت خانواده و متعاقب جامعه را تضمین میکند (سپهرمنش،۱۳۸۷).
در سالیان اخیر رویکرد آسیبشناختی به مطالعه سلامتی انسان موردانتقاد قرارگرفته است. برخلاف این دیدگاه که سلامتی را بهعنوان نداشتن بیماری تعریف میکند، رویکردهای جدید بر “خوب بودن[۸]” بهجای “بد یا بیمار بودن[۹]” تأکید میکنند. از این منظر، عدم وجود نشانههای بیماریهای روانی، شاخص سلامتی نیست. بلکه سازگاری، شادمانی، اعتمادبهنفس و ویژگیهای مثبتی ازایندست نشاندهندهی سلامت بوده و هدف اصلی فرد در زندگی، شکوفاسازی قابلیتهای خود است. گروهی از روانشناسان بهجای اصطلاح سلامت روانی[۱۰] از بهزیستی روانشناختی[۱۱] استفاده کردهاند. زیرا معتقدند این واژه ابعاد مثبت را به ذهن متبادر می کند.(میکائیلی منیع،۱۳۸۹).
معنی لغوی بهزیستی یک حالت رضایت از شاد بودن، سلامتی و موفقیت است که به تجربه و عملکرد روانشناختی مطلوب اشاره میکند (دسی و ریان[۱۲] به نقل از عایشه گورل[۱۳]، ۲۰۰۹).
اصطلاح بهزیستی اصطلاحاً بهعنوان احساسی مثبت و احساس رضایتمندی عمومی از زندگی که شامل خود و دیگران در حوزههای مربوط به خانواده و شغل و . میباشد، تعریفشده است (چاو،۲۰۰۷، به نقل چالمه،۱۳۹۰). مفهوم بهزیستی روانشناختی یک ساختار چندبعدی نگرش به زندگی است. ریف (۱۹۸۹) اشاره میکند که برای توصیف بهزیستی روانشناختی رویکرد نظری خاصی وجود ندارد. او مطالعاتش را بر پایه روانشناسان رشد و شخصیت یعنی توضیحات نظری روانشناسان مثبت نگر[۱۴] بنا میکند و نیز مدل چندجانبه بهزیستی روانشناختی را ایجاد میکند (رجب اوزپولات[۱۵]، یوجل اسکور[۱۶]، سزر[۱۷]،۲۰۱۲). طبق گفته ریف (۱۹۹۵) بهزیستی چندبعدی است و شامل ابعادی میشود مانند خویشتن پذیری[۱۸]، رشد فردی[۱۹]، هدف زندگی[۲۰]، روابط مثبت با دیگران[۲۱]، تسلط محیطی[۲۲] (توانایی مدیریت مؤثر زندگی شخص و جهان پیرامون) و حس خودمختاری[۲۳]. همچنین برحسب دو مؤلفه تعریفشده است؛ یک مؤلفه عاطفی که شامل هیجانات مثبت و منفی میشود و یک مؤلفه شناختی، برای مثال رضایت از زندگی که به قضاوت کلی زندگی شخصی اشاره میکند درحالیکه حوزههای خاصی (شامل سلامتی، دارایی و روابط) همه قضاوتها را تعیین میکند. همهی حیطهها اهمیت یکسانی برای افراد ندارد (تارین[۲۴]،۲۰۱۰).
درحالیکه بعضی ازدواجها موجب رشد و شکوفایی زوجین است، بسیاری از زن و شوهرها نیز میتوانند به مصیبتهایی در مقابل همدیگر بدل شوند، ایجاد و حفظ روابط صمیمانه و ارضای نیازهای عاطفی و روانی در جریان ازدواج، هنر و مهارتی است که علاوه بر سلامت روان و تجارب سالم اولیه، نیازمند داشتن و کسب نگرشهای منطقی، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای زندگی و انجام وظایف خاص خویش است.(اعتمادی، نوابی نژاد، احمدی و فرزاد، ۱۳۸۵؛ به نقل عطاری، حسین پور، راهنورد، ۱۳۸۸).
ازجمله مخاطرات ازدواج و روابط بین زن و شوهر دلزدگی زناشویی است. دلزدگی زناشویی وضعیت دردناک فرسودگی جسمی، عاطفی و روانی است که کسانی که توقع دارند عشق رویایی و ازدواج به زندگیشان معنا بخشد را متزلزل میکند. دلزدگی زمانی اتفاق میافتد که زوجین متوجه میشوند علیرغم تلاشهایشان رابطهشان به زندگی معنا نداده و نخواهد داد (پاینز[۲۵]، به نقل شاداب ۱۳۸۱).
فرسودگی یکروند تدریجی است و بهندرت بهطور ناگهانی بروز میکند. درواقع صمیمیت عشق بهتدریج رنگ میبازد و به همراه آن احساس خستگی عمومی عارض میشود. کایزر[۲۶] (۲۰۰۳) معتقد است باوجوداینکه برخی ازدواجها بهنوعی سرخوردگی را تجربه میکنند اما بسیاری از آنها باکیفیتی پایین ادامه یافته وزندگی متأهلی بیثباتی را تشکیل میدهند که متمایل به فروپاشی است و مسلماً با فراوانی افکار و تصورات درباره جدایی همراه خواهد بود (شریفی، کارسولی، بشلیده،۱۳۹۰). فرسودگی جسمی با نشانگانی مانند احساس خستگی، کسالت و بیحالی بروز میکند که با خواب رفع نمی شود. فرسودگی عاطفی بااحساس آزردگی، ناامیدی، غمگینی، تنهایی و بیهودگی مشخص میشود. فرسودگی روانی معمول بهصورت کاهش خودباوری و منفی نگری نسبت به روابط بهخصوص رابطه با همسر و احساس یاس و سرخوردگی نسبت به همسر بروز می کند (ادیب راد،۱۳۸۴).
ضرورت انجام تحقیق
در سالهای گذشته دیدگاه زنان و مردان درباره زندگی تغییر کرده است. امروزه، دیدگاه مردان وزنان درباره مفهوم خود تغییر کرده است. همچنین ایدهها درباره نقش سنتی زنان ومردان تغییر کرده است. امروزه زنان برای به ظهور رسانیدن توانمندی های خود افزایش عزت نفس و خود شکوفایی به اشتغال علاقه مند شده اند (نظری،۱۳۸۶).
تغییر نقش های سنتی زنان و تقاضای روزافزون آنها برای مشارکت در عرصه های مختلف، به واقعیتی انکار ناپذیر در جامعه ایران تبدیل شده است (جواهری، سراج زاده، رحمانی،۱۳۸۹). اغلب زوجین علاقمند به اشتغال بوده یا شاغل هستند و حتی طبق آمار گرفته شده (زوج های دو شغلی) و دو درآمدی رو به افزایش است. مشاهده میشود که هرکدام از زوجین بیش از نیمی از ساعات روزانه خود را در محیط کاریشان سپری می کنند (کارلسون،۱۳۷۸). با رشد روزافزون و گسترش اشتغال ساخت خانواده و نقش های والدین دچار دگرگونی شده و در روابط همسران با یکدیگر و روابط مادر و پدر با فرزندان نیز تغییراتی به وجود آمده است (پارسل[۲۷] و مناغان[۲۸]، به نقل از اقدامی وحسین چاری،۱۳۸۷).
زن موجودی است که می تواند سرمایه ای برای اصلاح جامعه باشد و انسان های والا پرورش دهد. آسایش خانواده و جامعه به برکت وجود زن و طبیعت او تحقق می یابد. ورود زنان به محیط های اجتماعی وایجاد فرصت های شغلی وگزینش آن ها برای شغل های موجود در جامعه سبب تنوع نقش های آنان در اجتماع وخانواده وتعدد روابط اجتماعی وتعلقات گروهی شده است. این پدیده موجب تغییر دیدگاه ها و نگرش آنان شده و مسائل جدیدی را بوجودآورده است (محمدی، بلوریان، عارفی، ۱۳۸۹).
از نظر کارلسون[۲۹] (۱۳۷۸) یکی از دلایل تنیدگی زنان شاغل داشتن مسئولیت های متعدد در محیط حرفه ای و خانوادگی است که یکی از مسائل اصلی روابط کار و خانواده را تشکیل می دهد یعنی زنان شاغل به دلیل انتظارات سنتی که از آنان می رود از یک سو مسئولیت انجام وظایف خانه داری، تربیت فرزندان و انجام وظایف زناشویی را به عهده دارند و از سوی دیگر ضرورت های اقتصادی همراه جنبش های دفاع از حقوق زنان، آنان را در جهت یک زندگی فعال سوق داده است. یعنی به دلیل تغییرات بنیادی در نقش زن در روابط کار و خانواده زنان دیگر نمیتوانند به عنوان مادر در خانواده، همه عمر خود را در کانون خانوادگی بگذرانند. لذا زنان علاوه بر تنیدگی های ناشی از خانه و خانواده، با تنیدگی های ناشی از کار هم مواجهند (ادیب راد،۱۳۸۵).
برای اکثر مردم کار چیزی فراتر از وسیله تأمین معاش تلقی می گردد. کار سبب بالارفتن موقعیت اجتماعی و موجب فعالیت ذهنی و جسمی می شود. به اوقات زندگی فرد نظم و ساختار می بخشد و سبب گسترش تلاش های انسانی می شود و حس هدف و مقصود مشترک می آفریند. افراد بیکار در مورد وضعیت جسمی خویش دچار نگرانی هستند و از مراجعان دائمی پزشکان به شمار می روند (فدایی و علی بیگی،۱۳۹۰).
بعلاوه زمانی که زن و شوهر هردو شاغل بوده و زندگی متحرک و سازنده ای دارند جنبه های مثبتی در زندگی آنها وجود دارد (گیلبرت به نقل از نظری،۱۳۸۶). همسری که علاقه های مخصوص به خود دارد دارای هیجان بیشتری است (روسو به نقل از نظری،۱۳۸۶). علی رغم مسائل حرفه ای، کیفیت محاوره ها و حمایت شخصی این فرد ممکن است رابطه را غنی تر کند (باروک و اسکوآرتز به نقل از نظری،۱۳۸۶).
با افزایش زنان تحصیلکرده در ایران و درخواست آنها برای اشتغال، مطالعه وضعیت سلامت زنان شاغل از اهمیت زیادی برخوردار است. تداخل نقش های چندگانه سبب کاهش کیفیت کار، اختلافات زناشویی، انتقال رنج وناراحتی روانی به کودکان، صدمه به کیفیت زندگی و کاهش سلامت روان آنها می گردد (حدادی، کلدی، سجادی، صالحی، ۱۳۹۰).
اختلاف دیدگاه ها مربوط به تاثیر شغل بر زندگی زنان و اختلاف پژوهش های پیشین در این زمینه و تحول جامعه نسبت به دهه های گذشته ایجاب می کند که تحقیقی در این زمینه صورت گیرد تا بتواند تضاد های مربوط به این زمینه را پاسخگو باشد.
اهداف
هدف کلی:
بررسی مقایسه ای بهزیستی روانشناختی و دلزدگی زناشویی بین زنان شاغل (معلم) و خانه دار
اهداف جزئی:
فرضیه ها (سؤالهای تحقیق)
فرضیه های اصلی:
فرضیه های فرعی:
تعریف متغیرها و اصطلاحات
تعریف مفهومی و عملیاتی
بهزیستی روانشناختی: داشتن احساس مثبت و رضامندی عمومی از زندگی است که خود و دیگران را در حوزه های مختلفی چون خانواده، دوستان، شغل را در بر می گیرد. این تحقیق از مدل ۶ بعدی کارول ریف برای تعریف و سنجش بهزیستی استفاده می شود. این ۶ بعد عبارتند از: خود تعیین گری[۳۰]، تسلط بر محیط[۳۱]، رشد و بالندگی شخصی[۳۲]، خویشتن پذیری[۳۳]، روابط مثبت با دیگران[۳۴] و هدف داشتن در زندگی[۳۵]. در این تحقیق به منظور بررسی بهزیستی روان شناختی کلی و ۶ مولفه آن از مقیاس ۸۴ گویه ای بهزیستی روان شناختی ریف استفاده می شود که ۶ مولفه دارد. به هر بعد ۱۴ سوال اختصاص دارد.
خود تعیین گری: فرد خود تعیین گرا (خود پیرو و مستقل) در مقیاس بهزیستی روان شناختی ریف، در این بعد، نمره بالایی می گیرد. وی فرد مستقلی است که توانایی مقاومت در مورد فشارهای اجتماعی را دارد وبر اساس ارزش های شخصی خود و به طریقی که معتقد است درست است، رفتار می کند. قدرت کنترل و تنظیم رفتارهای خود را دارد و خود را بر اساس معیارها و استاندارد های خویش ارزیابی می کند بر عکس، کسی که در این بعد نمره پایینی می گیرد، به انتظارات و ارزیابی دیگران توجه دارد. برای تصمیم گیری در مورد امور مهم زندگی اش به نظرات دیگران توجه دارد و آنطور که دیگران دوست دارند رفتار می کند.
تسلط بر محیط: کسی که در این بعد نمره بالایی می گیرد، احساس می کند بر اوضاع مسلط است و توان آن را دارد که مدیریت اوضاع پیرامون خود را در دست داشته باشد. وی از فرصت های موجود استفاده موثر می کند و قادر است بر اساس نیازها و مقتضیات شخصی اش شرایط مناسب را فراهم سازد. بر عکس کسی که در این بعد نمره پایینی بدست می آورد برای روبرو شدن با تقاضاهای زندگی روزمره احساس ضعف می کند و احساس می کند که نمی تواند در شرایط موجود تغییری ایجاد کند به طور کلی احساس کنترل جهان پیرامون خود را ندارد.
رشد شخصی: کسی که در این بعد نمره بالایی می آورد، احساس رشد مداوم و پیوسته دارد. از احساس رشد و پیشرفت برخوردار است و نسبت به تجارب جدید از گشودگی برخوردار است یعنی پذیرای تجارب نو و تازه است. بر عکس کسی که در این بعد نمره نمره پایین می گیرد، احساس رکود می کند و فاقد احساس رشد و بالندگی شخصی در طول زمان می باشد. چنین شخصی نسبت به زندگی احساس کسالت و دلزدگی دارد و احساس می کند که در ایجاد رفتارها و نگرش های جدید و نو ناتوان است.
روابط مثبت با دیگران: فردی که در این خرده مقیاس بهزیستی روان شناختی، نمره بالایی کسب می کند، از رابطه گرم، رضایت بخش و اعتماد بخشی با دیگران برخوردار است و احساس همدردی قوی نسبت به دیگران داردو دارای عاطفه و احساس نزدیکی نسبت به دیگران می باشد. او نسبت به دیگران احساس تفاهم و درک متقابل دارد و از داد و ستد های روابط انسانی آگاهی دارد. شخصی که در این بعد نمره پایینی می گیرد، روابط نزدیک اندک و محدودی دارد و برقراری روابط گرم و صمیمانه برایش مشکل است و نسبت به دیگران گشودگی ندارد و به مسائل آنها توجهی ندارد. چنین فردی خواهان ایجاد و حفظ روابط محکم و استوار با دیگران نیست.
هدف داشتن در زندگی: کسی که در این بعد نمره بالایی به دست می آورد، احساس می کند که زندگیش هدفمند و جهت دار است. احساس می کند که زندگی کنونی، گذشته او معنادار بوده است و بر این باور است که می تواند زندگیش را با معنا و هدفدار سازد. بر عکس، کسی که در این بعد از مقیاس بهزیستی نمره پایینی میگیرد، زندگی را معنادار نمیبیند، هدف های معین و جهت گیری مشخصی در زندگی خود ندارد. در زندگی گذشته اش معنایی نمی بیند و برای آینده نیز چشم اندازی که معنا بخش زندگیش باشد، تصور نمی کند.
پذیرش خود: فردی که پذیرش خود بالایی دارد، نگرش مثبتی نسبت به خودش دارد و نسبت به جنبه های گوناگون خود، خوب و بد، هردو، شناخت و آگاهی داردو نسبت به زندگی گذشته اش احساس مثبتی دارد. بر عکس، فردی که در این بعد ضعیف است و نمره پایینی میگیرد، از زندگی خود راضی نیست، از آنچه در زندگی گذشته برایش اتفاق افتاده است ناراضی است و نسبت به گذشته احساس سرخوردگی دارد و در حسرت آن است که ای کاش شخص دیگری بود متفاوت از آنچه اکنون هست.
دلزدگی زناشویی:
نمره ای است که فرد در پرسشنامه فرسودگی زناشویی پاینز (CBM)، کسب مینماید و فرسودگی آزمودنی را در سه بعد جسمانی، روانی و عاطفی میسنجد.
فرسودگی زناشویی وضعیت دردناک جسمی، عاطفی و روانی است کسانی را که توقع دارند عشق رویایی به زندگیشان معنی بخشد را متاثر می سازد. فرسودگی هنگامی بروز می کند که آنها متوجه می شوند، علی رغم تمام تلاشهایشان این رابطه به زندگیشان هیچ معنی و مفهوم خاصی نداده است (ون پلت،۲۰۰۴؛ پاینز،۱۹۹۶، ترجمه شاداب، ۱۳۸۱).
خستگی جسمی: فرسودگی جسمی با نشانگانی مانند خستگی، کسالت، بی حالی بروز می کند که با خواب رفع نمی شود. این افراد گاهی دچارسردردهای مزمن، دردهای شکمی و یا کمردرد می شوند و همچنین مستعد ابتلا به بیماری هستند (شاداب،۱۳۸۱. به نقل از نیکوبخت، کریمی و بهرامی،۱۳۹۰).
تعداد صفحه :۹۴
قیمت :۳۷۵۰۰ تومان
(در فایل دانلودی نام نویسنده و استاد راهنما موجود است)
فهرست مطالب
فصل اول: کلیات تحقیق
۱-۱مقدمه ۱
۱-۲ تعریف مساله و بیان نکات اصلی ۳
۱-۳- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش ۸
۱-۴- اهداف تحقیق ۱۰
فصل دوم: ادبیات و چارچوب نظری تحقیق
۲-۱- مقدمه ۱۵
۲-۲- تعریف مصرف گرایی و مصرف نمایشی ۱۶
۲-۳- چارچوب نظری تحقیق ۱۷
۲-۳- ۱- مصرف نمایشی وبلن ۱۷
۲-۳- ۲- گئورگ زیمل ۲۲
۲-۳-۳- نظریه بوردیو ۲۴
۲-۳-۴- نظریه وبر ۲۸
۲-۳-۵- بودریار ۲۹
۲-۴- پیشینه مطالعاتی پژوهش ۳۱
۲-۴-۱- مطالعات داخلی ۳۱
۲-۴-۲- مطالعات خارجی ۳۴
۲-۵- چارچوب نظری پژوهش ۳۶
۲-۶- مدل نظری تحقیق ۴۰
۲-۷- سوالات پژوهش ۴۱
۲-۷-۱- سوالات فرعی پژوهش ۴۱
۲-۷-۲- فرضیههای پژوهش ۴۲
فصل سوم: روش شناسی
۳-۱- مقدمه ۴۵
۳-۲- جامعه آماری و حجم نمونه ۴۵
۳-۳- شیوه نمونهگیری ۴۶
۳-۴- واحد نمونه ۴۸
۳-۵- واحد تحلیل ۴۸
۳-۶- تعریف نظری و عملیاتی مفاهیم ۴۸
۳-۷- تعریف عملیاتی متفیرها ۴۸
۳-۸- تعریف مصرف و مصرف نمایشی ۴۸
۳-۸- ۱- تعریف متغیر مستقل ۵۱
۳-۸-۲- دینداری ۵۱
۳-۸-۳- میزان استفاده از رسانه ۵۲
۳-۸-۴- علاقه به جلب توجه ۵۲
۳-۸-۵- انگیزهی تمایز ۵۳
۳-۸-۶- سرمایهی اقتصادی ۵۳
۳-۸-۷- سرمایهی اجتماعی ۵۴
۳-۸-۸- سرمایهی فرهنگی ۵۵
۳-۸-۹- (طبقه) پایگاه اقتصادی_ اجتماعی ۵۶
۳-۹- اعتبار و روایی ۵۷
۳-۱۰- تحلیل عاملی برای بررسی اعتبار سازهای ۵۸
۳-۱۰-۱- تحلیل عاملی دینداری ۵۸
۳-۱۰-۲ تحلیل عاملی علاقه به جلب توجه و انگیزه تمایز ۵۹
۳-۱۰-۳ تحلیل عاملی سرمایه اجتماعی ۶۰
۳-۱۰-۴ تحلیل عاملی سرمایه فرهنگی ۶۱
۳-۱۰-۵ تحلیل عاملی مصرف نمایشی ۶۱
۳-۱۱- روش تحقیق و ابزار گردآوری دادهها ۶۲
۳-۱۲- تجزیه و تحلیل دادهها ۶۳
فصل چهارم: یافتههای تحقیق
۴-۱- مقدمه ۶۷
۴-۲- توصیف متغیرهای زمینه ای تحقیق ۶۸
۴-۲-۱- توزیع پاسخگویان برحسب سن و وضعیت تأهل ۶۸
۴-۲-۲- شاخص اشتغال در بین پاسخگویان ۶۹
۴-۲-۳- توزیع پاسخگویان بر حسب مشخصات اقتصادی- اجتماعی ۶۹
۴-۲-۴- شاخص درآمد و هزینه میان زنان شاغل و خانه دار ۷۰
۴-۲-۵- شاخص وضعیت اقتصادی- اجتماعی زنان شاغل و خانه دار ۷۱
۴-۲-۶- شاخص دینداری در بین زنان ۷۲
۴-۲-۷- شاخص طبقه در بین زنان ۷۲
۴-۲-۸- میزان استفاده از رسانه ۷۳
۴-۲-۹- شاخص علاقه به جلب توجه در بین زنان شاغل و خانه دار ۷۳
۴-۲-۱۰- شاخص انگیزهی تمایز در زنان شاغل و خانه دار ۷۴
۴-۲-۱۱- شاخص سرمایهی اقتصادی در بین زنان شاغل و خانه دار ۷۴
۴-۲-۱۲- شاخص سرمایهی اجتماعی در بین زنان شاغل و خانه دار ۷۵
۴-۲-۱۳- شاخص سرمایهی فرهنگی در بین زنان شاغل و خانه دار ۷۵
۴-۲-۱۴- آزمون t برای بررسی رابطه بین متغیرهای مستقل و شغل ۷۶
۴-۲-۱۵- ابعاد مصرف نمایشی در بین زنان شاغل و خانه دار ۷۷
۴-۳- آمار استنباطی ۸۱
۴-۳-۱) فرضیه اول ۸۱
۴-۳-۱-۱- دینداری و انگیزهی تمایز ۸۱
۴-۳-۱-۲- ارتباط انگیزهی تمایز با مصرف نمایشی ۸۲
۴-۳-۱-۳- ارتباط دینداری با مصرف نمایشی ۸۳
۴-۳-۲ ) فرضیه دوم. ۸۴
۴-۳-۲-۱- ارتباط طبقه و انگیزه ی تمایز ۸۴
۴-۳-۲-۲- ارتباط طبقه و مصرف نمایشی ۸۵
۴-۳-۳) فرضیه سوم : ۸۶
۴-۳-۳-۱- ارتباط میزان استفاده از رسانه و انگیزهی تمایز ۸۶
۴-۳-۳-۲- ارتباط بین میزان استفاده از رسانه و مصرف نمایشی ۸۷
۴-۳-۴) فرضیه چهارم. ۸۸
۴-۳-۵) فرضیه پنجم ۸۹
۴-۳-۶) فرضیه ششم ۹۰
۴-۳-۷- فرضیه هفتم ۹۱
۴-۸- استفاده از تحلیل مسیر به منظور اثبات عوامل شناسایی شده ۹۲
۴-۹- تحلیل مدل تجربی ۹۳
فصل پنجم: نتیجه گیری
۵-۱) مقدمه ۹۹
۵-۲) خلاصهی یافته ها ۱۰۰
۵-۳- نتیجهگیری ۱۰۴
۵-۴- محدودیتهای تحقیق ۱۰۵
۵-۵- پیشنهادات ۱۰۵
منابع فارسی ۱۱۱
منابع لاتین ۱۱۷
۱-۱ مقدمه
هرچند که بحث مصرف و سنجش آن از دیرباز مورد توجه جامعهشناسان قرار گرفته است اما در دهههای اخیر و با اولویت یافتن الگوهای صحیح مصرف در جامعه ایرانی و نامگذاری سال۸۸ به اصلاح الگوی مصرف و سالهای پس از آن ، حکایت از این واقعیت دارد که مصرف به ویژه مصرف بیرویه و تجملی به مبحث اساسی در جامعه ایران تبدیل شده است. یکی از خصیصههای بنیادین انسان نیازمند بودن و بر همین اساس مصرف کننده بودن است. این موجود برای تداوم حیات خویش نیازمند مصرف کالاها و خدماتی است که نیازهای اولیهی او را برآورده سازد. بنابراین نیاز و مصرف همراهان همیشگی انسانها در طول تاریخ بشر بوده اند.
اما امروزه مصرف و نیاز از هم فاصله گرفتهاند و شکافی بین آنها به وجود آمده است به نحوی که دیگر مصرف انسانی مطابق با نیازهای انسانی نیست، بلکه مصرف چیزی بیش از آن است، و این شکاف را مصرفگرایی پر کرده است. مصرف در پایان قرن بیستم به واقعیتی چند بعدی تبدیل شده که در کنار ابعاد و الزامات اقتصادی، معانی فرهنگی و الزامات اجتماعی بسیاری را با خود دارد (باکاک، ۱۹۹۳: ۳).
یکی از ویژگیهای انسانها در طول حیات بشری رفتار مصرفی آنهاست. هر فردی برای آنکه به حیات فردی و اجتماعی خود ادامه دهد، لازم است در حوزههای گوناگون زندگی مقداری از تولیدات بشری را مصرف کند. مصرف ابعاد گوناگونی را در بر گرفته و تمامی مظاهر مادی و معنوی تولیدات بشری را شامل میشود.
رفتارهای مصرفی انسانها، از یکسو بر جنبههای گوناگون زندگی اقتصادی و اجتماعی آنها تأثیر گذاشته و از سوی دیگر، تحتتأثیر عوامل گوناگونی قرار دارد. میزان و نوع مصرف میتواند بیانگر مسائلی چون سبک زندگی، طبقه و حتی نوع نگرش افراد باشد و از سوی دیگر، مصرفگرایی با نمادها و علائم خاص خود امروز نمایانگر سبکزندگی، تمایلات، تفکرات و آیدهآلها و به مثابه بازنمایی کننده هویت عاملان آن، کارکردهای جدیدی یافته است. در عصر حاضر انسانها تمایل دارند که کیستی خود را با کالاها و خدماتی که مصرف می کنند یا گوناگونی و تنوع مصرف، به خصوص مصرف کالاها یا خدماتی که نام و مارک مشهور دارند معرفی کنند (موحدو دیگران، ۱۳۸۹: ۸).
بنابراین مصرفگرایی، ضامن چیزی جز نیازهای کاذبی نیست که در خدمت صنایع و کشورهای صنعتی قرار گیرد. البته انسان خود نیز از لحاظ روانی برای راحت طلبی، تجمل پرستی و حتی متمایز کردن خویش از افراد دیگر با در اختیار گرفتن کالاها و خدمات بیشتر آمادگی دارد تا بدین وسیله بین خود و سایر گروههای جامعه شکافی را به وجود آورد و از این شکاف برای تثبیت وضعیت اجتماعی خود استفاده کند.
زمانی مصرفگرایی پدیدهای مخصوص جوامع پیشرفتهی صنعتی و غرب بود، اما امروزه به مدد گسترش رسانه های ارتباط جمعی که در بیشتر جوامع در جهت منافع نظام سرمایهداری فعالیت میکنند، پدیدهای جهانی گشته است. رسانه های ارتباط جمعی امروزه نقش بسیار مهمی در شکل دادن به ارزشها و نگرشها و تمایلات مردم در جامعه معاصر دارند. پیامهای رسانهای میتوانند ارزشهای جدیدی را ایجاد کنند، کاربردهای آن را به نحو اغراقآمیز نشان دهند و محیطی فرهنگی را برای به کارگیری آن توسط افراد جامعه ایجاد کنند (اینگلهارت، ۱۹۹۰: ۶۷). بنابراین رسانه ها توانسته اند توزیع کننده ارزشهای مصرف در بین جوامع باشند.
۱-۲ تعریف مساله و بیان نکات اصلی
مصرف از جمله مفاهیمی است که در چند دههی اخیر در ادبیات علوم اجتماعی، گسترش زیادی داشته است. به همین دلیل محققان از دیدگاههای گوناگون به آن نگریستهاند و به تبیین و توضیح، تغییر، تبعات و تأثیرات آن پرداختهاند. در این میان، برخی از جنبه جامعه شناسی و اقتصادی به این موضوع نگریستهاند. مصرف در اصطلاح اقتصادی عبارت است از «ارزش پولی کالاها و خدماتی که از سوی افراد خریداری و تهیه میشود» (اخوی،۱۳۸۰: ۱۵۱). به عبارت ساده، مصرف، یعنی بهره گیری از چیزی برای برآورده کردن یک یا چند نیاز ساده. بنابراین، شناخت شیوه های درست مصرف و رعایت آن و آشنایی با راههای درست استفاده از سرمایه و ابزار کار و لوازم زندگی، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. مصرف که از آن به واژهی”استهلاک” نیز تعبیر شده، «فرایندی است که در آن ارزش استفاده چه به صورت تبدیل آن در فرایند تولید (مصرف تولیدی) و چه بهصورت استفادهی ناب و سادهی آن در هنگام مالکیت برای ارضاء نیازها (مصرف مصرفی یا مصرف نهایی)، از بین میرود» (رزاقی،۱۳۷۴: ۳۵). از آنجاییکه این فرایند، در واقع همان عمل افراد برای استفاده از کالا یا تولید آن است؛ علاوه بر محسوب شدن بهعنوان یک فعالیت اقتصادی، یک مقولهی اجتماعی و فرهنگی قلمداد شده و یک مرام و خواست فرهنگی و اجتماعی بهشمار میرود که حوزههای فرهنگی و اجتماعی را نیز در برمیگیرد. این فرایند در دورههای مختلف انقلاب صنعتی، فرهنگهای گوناگونی بهخود گرفت و در هر دوره، براساس امکانات تولید صنعتی، فرهنگ مصرفی ویژهای شکل گرفت و نظریههای اقتصادی مناسب آن پدیدار گردید؛ تا اینکه در قرن بیستم، فرهنگ مصرفگرایی مطابق نیاز جامعه سرمایهداری به مصرف بیشتر (که در اثر تولید انبوه بهوجود آمده بود)، در غرب ظاهر شد و بهتدریج دامنهی آن به کشورهای در حال توسعه و جهان سومی گسترش یافت. جامعهای که این فرهنگ بر آن حاکم گردد، همان جامعه مصرفی خواهد شد؛ که در آن، بنا به نظر بودریار، «مصرف مبتنی بر خواست، مطرح میشود؛ نه صرفاً مبتنی بر نیاز، یعنی مصرف با میل آمیخته میشود و سلیقه و میل افراد در جامعه، بر نوع آن تأثیر میگذارد» (بهار،۱۳۸۶: ۱۶۹). در جامعهای که شعار خرید و مصرف بیشتر رواج مییابد، مصرفگرایی، به نوعی وجهه اجتماعی و نه به یک نیاز ضروری تبدیل میشود؛ بلکه گاه بهعنوان «تمایز یک گروه از گروه دیگر یا بهعنوان بیان یک منزلت اجتماعی» خواهد بود(همان: ۱۷۰). پس مصرف در ایجاد سبک زندگی و الگوی مصرف در بین افراد نقش مؤثری دارد.
در فرهنگ لغت، الگوی مصرف علت رفتاری است که مصرف کننده در یک برههی زمانی از خود نشان میدهد و بیانگر تأثیرپذیری از عوامل متعدد است که الگوی مصرف نام دارد. الگوی مصرف در هر جامعه عبارت است از آن نوع چهارچوب مصرفی که اکثریت افراد جامعه هنگام مصرف از آن الگو تبعیت کرده و شکل و میزان مصرف خود را بر آن منطبق میسازند. الگوی مصرف مطلوب عبارتست از مطلوبترین روش مصرف در جامعه به عبارت دیگر انطباق الگوی مصرف جامعه با موازین دینی، عقلی و منطقی به طوری که در آن حد کمی و کیفی مصرف، بهینه و مبتنی بر منافع فردی و جمعی باشد. در حقیقت فهم الگوی مصرف در جامعه جدید به فهم نگرش و افقهای ذهنی انسان مدرن وابسته است.
نقش زنان در مصرف از این جهت اهمیت دارد که زنان با توجه به نقش مادری در خانواده، از اصلیترین عناصر فرایند جامعهپذیری فرزندان و نسل آیندهی جامعه هستند و بر نحوهی مصرف و سبک زندگی نسلهای آتی جامعه تأثیرگذارند. در کشور ما نیز برای دستیابی به دستاوردهای دنیای امروز دگرگونیهایی در گسترهی اجتماع رخ داده که بازتاب عمیق آن، نقش برجستهی زنان در دنیای اشتغال است (توسلی،۱۳۸۷: ۵۶). در دهههای اخیر، زنان که هم حضور بیشتری در عرصههای شغلی و تحصیلی یافتهاند و هم در اثر تغییر سبک زندگی غالباً مسئولیت خرید و تهیه اقلام مصرفی خانوادهها را برعهده گرفتهاند، بیشتر مخاطب تبلیغات مصرفی شده اند و نحوهی حضور و الگوهای ارزشی و نگرشی و رفتاری آنها تأثیرات فردی و اجتماعی مهمتری بر جای گذارده است. (رفعت جاه،۱۳۸۶: ۸- ۱۳۷).
پژوهشهایی در ایران، حول موضوع مصرف انجام شده که حاکی از وضعیت بحرانی مصرف، بهخصوص در میان جوانان است. به عنوان مثال در پژوهشی با عنوان «روند تجمل گرایی در ایران بین سالهای ۱۳۷۵-۱۳۶۲»، پژوهشگر پس از بررسی ۸ گروه کالا در سطح مناطق شهری و روستایی به این نتیجه رسیده است که سهم کالاهای تجملی در طول جنگ روند نزولی داشته ولی پس از پایان جنگ به شدت سیر صعودی یافته است؛ یعنی روند سهم مصرف کالاهای تجملی از کل مصرف خانوارها نشان میدهد که گرایش به مصرف کالاهای لوکس به شدت افزایش یافته است (کریم خان زند، ۱۳۷۵: ۱۶۵).
ایرانیها از نظر رشد مصرف لوازم آرایش، رتبه ۳ را در دنیا دارند. در کشور ما تنها ۱۰ درصد از لوازم آرایش موجود در بازار از مجاری قانونی وارد کشور شده اند. سن مصرف لوازم آرایش به ۱۵ سال رسیده است در حالیکه در کشورهای توسعه یافته، تمایل به آرایش بیشتر در زنان مسن دیده میشود که طراوت و شادابی پوست خود را از دست دادهاند. ایران از نظر تعداد جراحی زیبایی بینی در دنیا مقام اول است. ۸۰ درصد از زنان و ۶۰ درصد از مردان به انجام عمل زیبایی تمایل دارند. رئیس انجمن جراحان پلاسیتک و زیبایی بیان میکند که ۶۰ تا۷۰ درصد از تقاضاهای جراحی زیبایی بهویژه جراحی بینی غیرضروری است. (ترکاشوند، ۱۳۸۸، ۳۶). این آمار و ارقام نشان میدهد که جامعه ایران روزبه روز به سمت تجملی شدن یا به عبارتی به نمایش درآوردن بیشتر خود تمایل پیدا میکنند و هزینههای هنگفتی برای در معرض توجه قرار دادن خود پرداخت میکنند.
علی خواه معتقد است بر طبق پژوهشهای انجام شده در سالهای اخیر، عناصر نظام ارزشی جامعه از وضعیت مذهبی- معنوی به اولویت و غلبهی عناصر مادی و در نتیجه انتظارات مصرفی در حال جابجایی است. (علی خواه، ۱۳۸۷: ۲۵۰) جدا از آن که بروز این تحولات را تا چه میزان گسترده و یا محدود بپنداریم و جدا از آن که چه داوری ارزشی از این تحولات داشته باشیم، نباید از اهمیت و تأثیرات آن در سطح زندگی روزمره غافل شد (شالچی، ۱۳۸۷: ۱۱۲).
در ارتباط با مصرف اولین بحث که به ذهن میرسد ارتباط طبقه با مصرف نمایشی است. تأثیر طبقه شغلی بر الگوی مصرف در دو شکل عمده در نظر گرفته میشود. اول از همه سطح درآمد مهم بود. در نظام طبقه بندی بعضی از شغلها حتی اگر درآمد اعضای آن کمتر از درآمد طبقه پایینتر باشد، به علت منزلت اجتماعی بالاتر در جایگاه بالاتری قرار دارد. دیگر اینکه منزلت اجتماعی بالاتر یک شغل، مرتبط با صلاحیتهای تحصیلی میباشد. لذا، سطوح تحصیلی به علت اینکه بر الگوی مصرف تأثیر میگذارد مهم هستند. به نظر باکاک برای زنان نقشهای شغلی مبنایی بود تا هویت اجتماعی و روانشناسیشان را بر آن بنا کنند. باکاک در تبیین جایگاه نوع فعالیت زنان عنوان می کند زنان برای فراهم نمودن کالاهای مصرفی، شغلهای موقت را انتخاب می کنند (باکاک، ۲۰۰۱: ۳۳). پس زنان از طریق شغلهایی که دارند می تواند نقش مؤثری در مصرف کالاها داشته باشند.
بوکان از شهرهای مهم کردنشین در شمال غربی ایران و در استان آذربایجان غربی واقع شده است و چهارمین شهر کردنشین ایران به شمار میآید. طبق سرشماری سال۱۳۹۰، جمعیت بوکان ۱۷۰۶۰۰ تن بوده و سومین شهر پرجمعیت استان آذربایجان غربی محسوب میشود. بوکان دومین شهر مهاجرپذیر ایران، و دومین شهر بعد از ارومیه نسبت به سطح باسوادی در استان میباشد. عروس کردستان از القاب بوکان میباشد. موقعیت ممتاز جغرافیای و امنیت نسبی، بوکان را به منطقه مهمی تبدیل کرده است. این شهر با قرارگیری بر سر راههای ارتباطی سه استان آذربایجان غربی، آذربایجان شرقی و کردستان به ویژه نزدیکی به منطقه تجاری بانه از موقعیت ویژهای برخوردار است بطوری که در آینده می تواند به دروازهی تجاری تبدیل شود.
بوکان به دلیل موقعیت جغرافیای و استراتژیکی فوق العاده و نیروی انسانی تحصیل کرده در تجارت(صادرات و واردات) دارای مزیت نسبی است. این شهر در مسیر ارتباطی ارومیه، تبریز و با مناطق کردنشین ایران و نیز شهر سردشت دارای جاده بین شهری میباشد. بیشتر کالاهای وارداتی اقلیم کردستان عراق از طریق سردشت به شهر بوکان انتقال مییابند . سهم بوکان از صنعت آذربایجان غربی ۷/۶ درصد است. جمعیت شهر بوکان در شش ماه دوم هر سال بیش از ۱۷۰۰۰ نفر افزایش مییابد که ناشی از مهاجرت فصلی مردم عنوان شده است. ۷۱ درصد از جمعیت کل شهرستان مربوط به جمعیت شهری است. مطابق با همین روند، بوکان در سالیان اخیر همراه با گسترش شهرگرایی، رشد صنعت، اشتغال بیشتر زنان و تولید انبوه کالاها و به مدد رسانه های ارتباطی چون ماهواره و موج تبلیغات کالاها با پدیدهی مصرفگرایی در اشکال گوناگون مواجه شده است. به طوری که، با بالا رفتن سطح زندگی و رفاه، نیازهای تفریحی و گذران اوقات فراغت بصورت هرچه بهتر و مرفهتر دغدغهی اصلی افراد گشته است. همه این عوامل میتوانند زمینه را برای مصرف بیشتر و به ویژه مصرف نمایشی و تجملاتی بودن افراد فراهم آورد.
بنابراین، میتوان عنوان کرد که این پژوهش کاربردی است و یافتههای آن میتواند گوشهای از مشکلات مربوط به زنان را هموار کند. همچنین نتایج این تحقیق می تواند مورد استفاده دستگاههای اجرایی و سیاست گذاری همچنین فرمانداری، کانون امور بانوان و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در بوکان مورد استفاده قرار گیرد. بنابراین، مسأله حایز اهمیت این است که به بررسی وضعیت مصرف در بین زنان شاغل و خانه دار پرداخته شود. بنابراین، سوال اساسی این پژوهش این میباشد که آیا زنان شاغل و خانهدار در مصرف نمایشی دارای تفاوت هستند یا خیر؟ و عوامل تأثیرگذار بر آن کدامند؟ این پژوهش درصد پاسخگویی به این سؤالات است.
۱-۳- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
مصرف آشکار توسط تعدادی از نویسندگان در گذشته مورد مطالعه قرار گرفته است. با این حال، بیشتر مطالعات با توسعه نظریه وبلن و یا مصرف آشکار با انواع دیگر مصرف از جمله پایگاه مصرف در ارتباط است. بنابراین، این پژوهش به این دلیل حائز اهمیت است که بحث در مورد وضعیت مصرف نمایشی و عوامل مؤثر بر آن را با توجه به مباحث جامعه شناسی بررسی و شناسایی می کند. در نگاه نخست، باید عنوان کرد که برخی از رفتارهای اجتماعی خانواده که همواره مورد مشاهده قرار میگیرند، نیازمند تحلیل است. با اندکی مبالغه، میتوان خانواده و اجتماع را آینهی تمام نمای یکدیگر دانست.
بسیاری از مسائل اجتماعی، بازگویهای از مسائل خانواده و نشانگر سبک زندگی حامل بر خانواده است و بسیاری از موضوعات اجتماعی، چه در حوزه سیاست و چه در حوزه فرهنگ و اقتصاد، در خانواده بازتاب مییابد. تحولات سریع جوامع در قرون اخیر که بر ارزشها و رفتارهای افراد نیز تأثیر گذاشته و هم از تحولات اجتماعی تأثیر پذیرفته ، نگرانیهای زیادی را در ارتباط با سطح مصرف و رفتارهای مصرفی افراد به ویژه زنان در پی داشته است. اگرچه افزایش میزان مصرف کالاهای مختلف را در دو دههی اخیر میتوان نشانهی رشد اقتصادی وتوسعهی رفاه عمومی قلمداد کرد، این مصرف به ویژه در برخی از مرزها چنان بیرویه است که می تواند نشانهی یک ناهنجاری رفتاری اجتماعی در جامعه کنونی باشد، بدیهی است اصلاح هر گونه رفتار فردی و اجتماعی بیش از هر چیز مستلزم مطالعه و شناخت علمی آن است تا بتوان ساختارهای بنیادی و درونی این مسئله را شناسایی کرد (رفعت جاه، ۱۳۸۶: ۸- ۱۳۷). ساختارهای درونی جامعه بوکان در طی چند سال اخیر دچار تغییر و تحولاتی شده است. افزایش جمعیت، گسترش تحرک بیشتر، بالا رفتن سطح تحصیلات افراد به ویژه در بین زنان ، توسعه اقتصادی و ارتباط با سرچشمه های تجاری در بانه، سردشت و عراق و تبریز توانسته است تنوعات زیادی را در زمینه لوازم خانگی،پوشاک و پارچه، لوازم آرایشی و. ایجاد کند و بنابراین زنان بوکانی برای خرید دارای انتخاب زیادی هستند که نتیجهی آن گسترش مصرفگرایی بیشتر در بین آنان میباشد. بنابراین برای اینکه بتوان موضوع مصرف و ساختارهای دخیل در آن را درک کرد باید ابتدا آن را خوب شناخت و مورد بررسی دقیق قرار داد.
در جوامع نوین، مصرفگرایی به یک فعالیت اجتماعی اصلی تبدیل شده است و اکثر خانواده ها این فعالیت را انجام می دهند. کارکرد نمایشی مصرف ناشی از این واقعیت در دنیای مدرن است که جهتگیری مصرف تنها ناشی از ضرورت رفع نیازهای زیستی نیست؛ بلکه انتخابی است که هویت متمایز را آشکار میسازد. امروزه مصرف و نیاز از هم فاصله گرفتهاند و شکافی بین آنها به وجود آمده به نحوی که دیگر مصرف انسانی مطابق با نیازهای انسانی نیست؛ بلکه مصرف چیزی بیش از آن است و آن شکاف را مصرف گرایی پر کرده است. (موحدو دیگران، ۱۳۸۹: ۸). بنابراین برای شناخت بهتر مسائل و علت رفتار و کنش افراد باید شرایط و زمینه بروز آن رفتار را مورد بررسی و شناخت قرار داد تا بتوان برای برنامه ریزی در جهت بهبود آن اقدام کرد.
همچنین از آنجا که اثرگذاری فرهنگی بر جامعه زنان، صرفاً از طریق پرداختن صوری و سطحی به ارزشها در سطح نهادهای رسمی نیست، برنامه ریزی فرهنگی نیز نیازمند شناخت محیط عمل انسان است. انسانها به سبب برخورداری از توان ذهنی، ارزشها و نگرشهای خود، اقدام به تفسیر برنامه ها می کنند و واکنش نشان می دهند( فاضلی،۱۳۸۲: ۲۷ ). بنابراین پیش شرط هرگونه برنامه ریزی فرهنگی، شناخت جامعه مورد نظر، جهت پیش بینی تفاسیر و واکنشهای احتمالی است. از سوی دیگر، روندهای تحولات فرهنگی کشور - جدا از آنکه این تحولات تا چه حد گسترده یا محدود و یا مثبت و منفی شمرده میشود – نشان از تحولات در حوزه زنان و خانواده دارد که نباید از اهمیت تحولات فرهنگی در سبک زندگی غافل شد. این واقعیت را باید در نظر داشت که زن ایرانی از تجربهها و اهداف و خواستههای متفاوتی با زنان دیگر برخوردار است (کرمی قهی و زادسر، ۱۳۹۲: ۸۸). در کنار تحولات کشور، زنان بوکانی نیز تحت تأثیر این تغییر و تحولات قرار گرفته اند و جریانهای فرهنگی آنان را بیشتر به عرصه اجتماع کشانده است.
۱-۴- اهداف تحقیق
هدف بنیادین این پژوهش تحلیل اجتماعی و شناسایی عوامل مؤثر بر مصرف نمایشی در بین زنان شاغل و خانه دار میباشد. رسیدن به این تحلیل نیازمند شناسایی عوامل تأثیرگذار بر مصرف نمایشی در بین زنان است. در این راستا پژوهش حاضر سعی می کند که ضمن ارائه تحلیل اجتماعی مصرف نمایشی، عوامل شاخص و مهمی که در این امر ضروری میباشند به طور دقیقتری بررسی، شناسایی و عملیاتی شوند و به نوعی عوامل اجتماعی مؤثر بر آن مورد ارزیابی قرار گیرد. لذا هدف این پژوهش بررسی مؤلفه های تأثیرگذار در رابطه با مصرف نمایشی است. بطوری که یافته های این پژوهش بتواند سیاستگذاران را در کاهش مصرف نمایشی در بین زنان یاری رساند و الگوی درست مصرف را در بین زنان ترویج دهد. در این پژوهش متغیرهای دینداری، انگیزه تمایز، میزان استفاده از رسانه، علاقه به جلب توجه، طبقهی (پایگاه اقتصادی- اجتماعی) فرد، سرمایه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی مورد بررسی قرار میگیرند و این متغیرها از درون چارچوب نظری مطرح شده در ارتباط با مصرف نمایشی بیرون کشیده شده است و ارتباط هر کدام از این متغیرها با مصرف نمایشی در دو گروه از زنان شاغل و خانهدار مورد بررسی قرار میگیرد. در نهایت متغیرهای تأثیرگذار بر مصرف تعیین میشوند.
علاوه بر این ، پژوهش حاضر اهداف فرعی دیگری را نیز به شرح زیر دنبال میکند:
تعداد صفحه :۱۶۳
قیمت :۳۷۵۰۰ تومان
فهرست مطالب
عنوان صفحه
۱-۶- تعاریف مفهومی و عملیاتی اصطلاحات و کلمات کلیدی ۱۰
۱-۶-۱- تعریف مفهومی سرمایه های روانشناختی. ۱۰
۱-۶-۲- تعریف عملیاتی سرمایه های روانشناختی. ۱۰
۱-۶-۳- تعریف مفهومی سلامت روان. ۱۰
۱-۶-۴- تعریف عملیاتی سلامت روان. ۱۰
۱-۶-۵- تعریف مفهومی بهزیستی. ۱۰
۱-۶-۶- تعریف عملیاتی بهزیستی :. ۱۰
۲-۱- سرمایه های روانشناختی. ۱۲
۲-۱-۱- مفهوم سرمایه روانشناختی. ۱۲
۲-۱-۱-۴- نقش موانع در پرورش امید ۱۶
۲-۱-۲-۲- ویژگی های افراد تاب آور ۱۹
۲-۱-۲-۳-۱- مدل تاب آوری کامپفر ۲۰
۲-۱-۲-۳-۲- مدل تابآوری اورال و همکاران ۲۱
۲-۱-۳-۲-۱- خوش بینی سرشتی یا گرایشی ۲۳
۲-۱-۳-۲-۲- خوش بینی تبیینی. ۲۴
۲-۱-۳-۳- افراد خوشبین، افراد بدبین ۲۴
۲-۱-۴-۴- باورهای خودکارآمدی. ۲۹
۲-۱-۴-۵- ویژگیهای خودکارآمدی ۳۰
۲-۲-۴- نقش خانواده در تأمین سلامت روان. ۳۴
۲-۲-۵- سلامت روانی از دیدگاه های مختلف. ۳۴
۲-۲-۵-۱- نظریه آلبرت الیس:. ۳۴
۲-۲-۵-۲- نظریه ویلیام گلاسر. ۳۵
۲-۳-۲- مؤلفه های تشکیل دهنده بهزیستی روانی. ۳۷
۲-۳-۲-۵- روابط مثبت با دیگران ۳۹
۲-۳-۳-۱- رویکرد فلسفی به مفهوم کیفیت زندگی ۳۹
۲-۳-۳-۲- رویکرد اقتصادی به مفهوم کیفیت زندگی ۴۰
۲-۳-۳-۳- رویکرد زیست شناختی مفهوم کیفیت زندگی ۴۱
۲-۳-۳-۴- رویکرد روانشناختی مفهوم کیفیت زندگی ۴۱
۲-۴-۱- تحقیقات انجام شده در داخل کشور. ۴۳
۲-۴-۱- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور. ۴۵
۳-۳- نمونه و روش نمونهگیری. ۴۸
۳-۶- روش تجزیه و تحلیل داده ها. ۵۰
سلامت روانی و بهزیستی از مباحث مهمی هستند که در رشد و بالندگی خانواده و جامعه مؤثر میباشند. از طرفی، سرمایه های روانشناختی، جنبه های مثبت زندگی آدمی را در بر می گیرد. لذا، هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل بوده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه معلمان زن شهر دهدشت در سال تحصیلی ۹۳-۱۳۹۲ تشکیل میداد که تعداد ۲۸۰ نفر از آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز، پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ و پرسشنامه رضایت از زندگی داینر استفاده شد. روش این پژوهش همبستگی می باشد که از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام با کمک نرم افزار آماری spss استفاده گردید.نتایج این پژوهش نشان داد که بین سرمایه های روانشناختی با بهزیستی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. همچنین، بین سرمایه های روانشناختی و سلامت روان رابطه معنادار و منفی وجود داشت. از طرفی، یافته ها حکایت از توان پیش بینی سلامت روان و بهزیستی از طریق سرمایه های روانشناختی را دارد.
کلید واژه ها: سرمایه های روانشناختی، سلامت روان، بهزیستی، زنان شاغل
سلامت روانی[۱] یکی از مباحث مهمی است که در رشد و بالندگی خانواده و جامعه موثر میباشد. سازمان بهداشت جهانی[۲](۲۰۰۴) سلامت روانی را به عنوان حالتی از بهزیستی[۳] که در آن فرد توانمندی خود را شناخته از آنها به نحو مؤثر و مولد استفاده کرده و برای اجتماع خویش مفید است، تعریف میکند. به طور کلی بهداشت روانی ایجاد سلامت روان به وسیله پیشگیری از ابتلا به بیماریهای روانی، کنترل عوامل موثر بروز آن، تشخیص زودرس، پیشگیری از عوامل ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم در برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانیفر،۱۳۸۹).
از این رو، سلامت یک مفهوم چند بعدی است که علاوه بر بیمار و ناتوان نبودن، احساس شادکامی و بهزیستی را نیز در بر میگیرد. تلاشهایی که در جهت گذر از الگوهای سنتی سلامتی صورت گرفته، گرچه زمینه لازم را برای تلقی سلامت به عنوان حالتی از بهزیستی(نه صرفاً نبود بیماری) فراهم ساخته، ولی کافی نیست. البته الگوهای جدید سلامت نیز به طور عمده بر ویژگیهای منفی تأکید دارند و در آنها ابزارهای اندازه گیری سلامت اغلب با مشکلات بدنی(تحرک، درد، خستگی و اختلالات خواب)، مشکلات روانی(افسردگی، اضطراب و نگرانی) و مشکلات اجتماعی(ناتوانی در ایفای نقش اجتماعی، مشکلات زناشویی) سر و کار دارد( بیانی و همکاران، ۱۳۸۷).
لذا، در شیوه نگرش برخی روانشناسان، تغییری بنیادی در حال تکوین است. کانون و جهت تازه این نگرش، روانشناسی کمال یا روانشناسی سلامت خوانده می شود که به جنبه سالم طبیعت آدمی می پردازد؛ نه به جنبه ناسالم آن، این رویکرد جدید که آن را روانشناسی مثبت گرا نیز نامیدهاند به تازگی در حوزه سازمان و مدیریت، توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده و بدین ترتیب، جنبش جدیدی با عنوان: رفتار سازمانی مثبتگرا ایجاد شده است. همانند روانشناسی مثبتگرا، رفتار سازمانی مثبتگرا، ادعا نمی کند که به دستاورد جدیدی در ارتباط با مثبتگرایی رسیده است، بلکه بر نیاز به تمرکز بیشتر بر نظریه پردازی، پژوهش و کاربرد مؤثر حالات، صفات و رفتارهای مثبت کارکنان در محیط کار اشاره دارد (باکر و شفلی[۴]، ۲۰۰۸).
سازمانهای امروزی برای حفظ مزیت رقابتی خود به دنبال جذب و نگهداشت کارکنان با استعداد هستند که به عنوان جنگ استعدادها مطرح است. چالشهای امروزی نیاز سازمان را به داشتن شغلهای تخصصیتر و منابع انسانی با استعدادهای متنوع و چند بعدی یا به عبارتی انسانی سفارشی و متناسب با آن سازمان، اجتناب ناپذیر ساخته است. بعلاوه ظهور یک قرارداد روانشناختی جدید به نام مالکیت روانشناختی به دلیل دور نمای آشفته حاصل از تعدیل و نادیده گرفتن هویت کارکنان، شرایط فعلی سازمان را پیچیده تر می سازد. در شرایط کنونی مزیت رقابتی تنها می تواند با ویژگیهایی چون پایداری، منحصر به فرد بودن و تجدیدپذیری برای سازمان مفید باشند، چنین مزیتی حفظ منابع مادی مرسوم را آسان می کند (لوتانز[۵]،۲۰۰۷).
اشتغال زنان در دوره های مختلف تاریخ از موضوعات مهم اجتماعی به شمار میرفت و نظر پژوهشگران را از دیر باز به خود جلب میکرد.
همچنین، یکی از موضوعات مورد توجه در زمینه سلامت روان زنان، پیآمدهای روانشناختی اشتغال زنان است. نتایج پژوهشها در این زمینه، ناهمگون است. برخی معتقداند که اشتغال زنان باعث افزایش شناخت نسبت به خود، که یکی از پایه های عمدهی سلامت روان است، و نیز افزایش منابع ایجاد احساس رضایت و دریافت پاداش میشود. زنان شاغل بدین وسیله، امکان انجام فعالیتهای مقبول و ارزشمند اجتماعی را، که سبب افزایش عزت نفس است، پیدا می کنند. نتایج برخی از پژوهشها نیز نشانگر آن است که این دسته از زنان در سلامت عمومی، رضایت از زندگی و اعتماد به نفس، نمرات بالاتر و در ناامیدی، عدم امنیت و اضطراب، نمرات پایینتری به دست آوردهاند(ایورسون و مگوآیر[۶]، ۲۰۰۰).
روانشناسی مثبت نگر به عنوان رویکرد تازهای در روانشناسی، بر فهم و تشریح شادمانی و احساس ذهنی بهزیستی و همچنین پیش بینی دقیق عواملی که بر آنها مؤثرند، تمرکز دارد. از منظر روانشناسی مثبت، عدم وجود نشانه های بیماری روانی، شاخص سلامتی نیست. بلکه سازگاری، شادکامی و اعتماد به نفس و ویژگی های مثبتی از این دست، نشان دهنده سلامت بوده، هدف اصلی فرد در زندگی، شکوفایی قابلیتهای خود است. بنابراین روانشناسان مثبت گرا، بر وجود ویژگیهای مثبت و رشد تواناییهای فردی تأکید دارند و جنبه مثبت روانی فرد را در نظر میگیرند(رایان و دسی[۷]، ۲۰۰۱).
بنابراین، پژوهش حاضر به بررسی نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل پرداخته است.
امروزه سلامت روان تنها به معنی فقدان بیماری روانی نیست بلکه به معنی توانایی ایجاد هماهنگی بین ارزشها، علایق، آرزوها و مشکلات و توانایی بهره برداری صحیح و به موقع از فرصتها نیز هست. سلامت روان با تمایل به رشد و شکوفایی مرتبط است و نشان دهنده توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن و احساس شایستگی است. از نظر سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی عبارت است از توانایی در حل مشکلات و تضادهای زندگی، توانایی به برقراری رابطه اثرگذار با دیگران و قابلیت هماهنگ شدن یا اصلاح محیط های زندگی به نحوی که زمینه رشد فرد را فراهم سازد(لامرز[۸]، ۲۰۱۲).
از طرفی، علیرغم پیشرفتی که در زمینهای سلامت و بهزیستی وجود دارد، هنوز تعریف یکسانی از بهزیستی شخصی ارائه نشده است در حالی که بعضی، بهزیستی شخصی را معادل شادی و تعادل عاطفی می دانند، دیگران این سازه را متشکل از ابعاد و مؤلفه هایی خاص مثل معنادار بودن زندگی، نیرومندی روانی و شادی به حساب می آورند. برخی دیگر بهزیستی شخصی را رضایت کلی از زندگی، احساس انسجام و پیوستگی در زندگی و تعادل عاطفی در زندگی معرفی می-کنند (کارادماس[۹]، ۲۰۰۶).
کارادماس(۲۰۰۶) بهزیستی را واکنشهای عاطفی و شناختی برای درک توانمندیها و ویژگیهای شخصی، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان در رابطه مناسب با اجتماع و رشد و پیشرفت مثبت در طول زمان میداند که در برگیرنده رضایت از زندگی، انرژی و خلق مثبت است
در یک فرایند تعلیلی و تبیینی دامنه دار، لوتانز(۱۹۹۹) بیان داشته است که بهزیستی روانی در درجه اول از عوامل فردی تأثیر می پذیرد که در این میان بر نقش سرمایه روانشناختی[۱۰] تاکید نموده است (لوتانز و همکاران، ۲۰۰۷).
سرمایه روانشناختی عبارت است از مجموعه ای از صفات و توانمندیهای مثبت افراد و سازمان ها که می تواند مانند یک منبع قوی در رشد و ارتقاء فرد و سازمان نقش داشته باشد. امیدواری[۱۱]، خوشبینی[۱۲]، خودکارآمدی[۱۳] و استقامت(تابآوری[۱۴] یا انعطاف پذیری) مؤلفه های سرمایه روانشناختی هستند. امید حالتی انگیزشی است و سه مؤلفه عاملیت، طرح و هدف دارد. خوشبینی اسناد درونی بالنسبه ثابت و کلی در مورد حوادث مثبت است. خودکارآمدی به معنی اطمینان داشتن به توانایی های مورد نیاز در دستیابی به موفقیت و باور به داشتن قدرت در غلبه بر تکالیف چالش انگیز است و تاب آوری را ظرفیت روانی مثبت برای برگشت، جهش از مصیبت و تغییر مثبت در جهت پیشرفت تعریف کرده اند که فرد را برای پذیرش مسئولیت آماده می کند(علیپور و همکاران، ۱۳۹۲).
سلیگمن[۱۵](۲۰۰۰) معتقد است که سرمایه روانشناختی، جنبه های مثبت زندگی آدمی را در بر می گیرد. او معتقد است که سرمایه انسانی و اجتماعی آشکار بوده، به آسانی قابل مشاهده است و می توان آن را به سادگی اندازه گیری و کنترل کرد. در حالیکه سرمایه روانشناختی، بیشتر بالقوه بوده، اندازه گیری و توسعه آن دشوار است. بنابراین، سرمایه روانشناختی شامل درک شخص از خودش، داشتن هدف برای رسیدن به موفقیت و پایداری در برابر مشکلات تعریف می شود.
به عقیده ی لوتانز و همکاران(۲۰۰۷) سرمایه روانشناختی یک وضعیت توسعهای مثبت روانشناختی با مشخصه های زیر است: الف) تعهد و تلاش لازم برای موفقیت در کارها و وظایف چالش برانگیز(اعتماد به نفس/خودکارآمدی)، ب) داشتن اسناد مثبت درباره موفقیتهای حال و آینده(خوش بینی)، ج) پایداری در راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دستیابی به موفقیت(امیدواری) و د) پایداری هنگام مواجهه با سختی ها و مشکلات برای دستیابی به موفقیت (تاب آوری یا انعطاف پذیری).
از این رو، بورنشتاین[۱۶](۲۰۰۳) خاطر نشان می کند که خودکارآمدی، خودارزیابی و تشخیص به موقع موقعیت های مساله دار، از جمله معیارهایی است که به واسطه ی آنها می توان سطح بهزیستی شخصی و سلامت روان افراد را برآورد کرد.
انتظارات خودکارآمدی و خوشبینی با سلامتی و کارکرد مناسب فرد مرتبط هستند. همچنین خوش بینی نیز با بهزیستی و سلامتی مرتبط بوده و مشخص شده است که در مجموع افراد خوشبین سالم تر و شادتر هستند(شعبانی و همکاران، ۱۳۹۱).
نتایج پژوهش اعرابیان و همکاران(۱۳۸۳) نشان داد که بین خودکارآمدی و سلامت روانی رابطه مثبت معناداری وجود دارد.
همچنین، یافته های مطالعه سیوکاچینگ و استفن[۱۷](۲۰۰۰) حاکی از آن است که افزایش خودکارآمدی با بهبود سلامت روان رابطه دارد. همچنین، کیم[۱۸](۲۰۰۳) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که بین خودکارآمدی و بعضی مؤلفه های سلامت روان (اضطراب، افسردگی و خصومت) رابطه وجود دارد (نجفی و فولادچنگ، ۱۳۸۶).
از جهتی، خوشبینی هم بر روی سلامت روانی و هم بر روی سلامت جسمانی تأثیر دارد. پژوهشهای متعددی نشان دادند که خوش بینی قادر به پیش بینی سلامت روان در افراد می باشد. (باقیانی مقدم و همکاران، ۱۳۹۲).
پژوهشها نشان دادهاند که خوشبینی قویاً با بهزیستی مثبت و منفی، ارتباط داردودرانجام تحقیقی به این نتیجه رسیدند که رابطه ی مثبتی میان خوشبینی و بهزیستی وجود دارد (سوری و همکاران، ۱۳۹۲). کارادماس(۲۰۰۶) نیز معتقد است خوش بینی با سلامت و بهزیستی رابطه دارد.
لذا، آثار سودمند سازه های مثبت(مثل خوش بینی و امید) بر سلامت جسمانی و روانی در تحقیقات مختلف تأیید شده است(شیر و همکاران[۱۹]، ۲۰۰۱).
در این میان، امید، یک حالت انگیزش مثبت با در نظر گرفتن اهداف روشن برای زندگی است. در امید، از یک سو انگیزه خواستن به اراده برای حرکت به سوی اهداف و از طرف دیگر بررسی راه های مناسب برای حصول اهداف نهفته است. (بیلی و اشنایدر[۲۰]، ۲۰۰۷).
امیدواری پیوندی است میان رفتارهای مرتبط با هدف و باورهای فرد برای رسیدن به این اهداف. میزان امیدواری بالا با بهزیستی بیشتر همراه است. امیدواری از طریق تجارب موفقیت آمیز زندگی افزایش می یابد و به واسطه تجارب شکست تقلیل می یابد(یو و همکاران[۲۱]، ۲۰۰۸).
چنین ذکر شده است که تاب آوری می تواند سلامت روانی افراد را تضمین و ارتقاء دهد. از طرفی، در زمینه پیامدهای تاب آوری، می توان به افزایش سطح سلامت روان و رضایتمندی از زندگی در پژوهش های لازاروس[۲۲](۲۰۰۴) و سلیگمن (۱۹۹۴) اشاره نمود(آزادی و آزاد، ۱۳۹۰).
تحقیقات انجام شده در خصوص رابطه بین تاب آوری و سلامت روان، نشان دهنده رابطه مثبت بین تاب آوری و سلامت روان می باشد(احمدی و همکاران، ۱۳۹۱). پژوهشهای انجام شده در زمینه تاب آوری توانسته اند تأثیر مثبت این سازه بر بهزیستی را تأیید کنند(اورورک[۲۳]، ۲۰۰۴).
با این اوصاف که مؤلفه های سرمایه های روانشناختی(خودکارآمدی، خوش بینی، امیدواری و تاب-آوری) رابطه مستقیمی با سلامت روانی و بهزیستی افراد دارند، لذا هدف از انجام این پژوهش تعیین نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل در آموزش و پروش شهر دهدشت می باشد. بنابراین، سؤال اصلی پژوهش حاضر عبارت است از: آیا سرمایه های روانشناختی قادر به پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل هست؟
زنان نیمی از جمعیت هر جامعه ای را تشکیل می دهند و در عین حال پرورش دهنده همه افراد جامعهاند. فراهم کردن غذا، آموزش و پرورش، و مراقبتهای بهداشتی افراد خانواده به عهده زنان است. البته امروزه با پیشرفت جوامع بشری و حضور بیشتر زنان در بیرون از خانه، این مسئولیت به کل افراد جامعه تعمیم یافته است. به نظر میرسد توقع از زنان، به سبب ماهیت وجودیشان از لحاظ جسمی و عاطفی بالا، منجر به افزایش فشارهای روانی اجتماعی بر آنها می شود و تمام ابعاد سلامت(فیزیکی، روانی، و اجتماعی) این گروه را تحت تأثیر قرار می دهد. مسلم است که حفظ سلامت روان نیز مانند سلامت جسم حائز اهمیت است. برخورداری از سلامت حق همه انسانهاست، به ویژه برای زنان که در تأمین بهداشت و سلامت جامعه نقش مؤثرتر و مهمتری از مردان برعهده دارند. اینها همه بیان کننده اهمیت سلامت خصوصاً سلامت روان در زنان است(هاشمی فشارکی و همکاران، ۱۳۹۰).
به همین دلیل پژوهشگران درصدد یافتن راههایی جهت ارتقاء سلامت روان هستند. از جمله میتوان به پژوهش هایی اشاره کرد که متوجه نقش سازههای مثبتی مانند امید و خوشبینی(که از سازههای سرمایه های روانشناختی مثبت هستند) در سلامت روان شده و در نتیجه پایانی خود استفاده از برنامه های آموزشی مبتنی بر مؤلفه های مثبت را جهت ارتقاء سلامت روان توصیه کردهاند(لامرز، ۲۰۱۲).
از طرفی، سلامت زنان شاغل به عنوان بخش قابل توجهی از جمعیت باید مورد توجه قرار گیرد و عدم سلامت و بهزیستی روانی آنها در جامعه اثر منفی بر جای میگذارد. لذا توجه به موضوع سلامت روانی و بهزیستی و نقش سرمایه های روانشناختی بر این دو متغیرحایز اهمیت است. از سویی دیگر بر اساس چهارچوب روانشناسی مثبتنگر که هدف غایی خود را شناسایی سازه هایی دخیل در بهزیستی و شادکامی می داند توجه به عوامل تأثیرگذار بر بهزیستی و سلامت روانی ضرورت دارد. همچنین، مرور یافته هایی از این دست نشان داد که تحقیقات پر دامنهای برای تعیین سطح سلامت روان و بهزیستی افراد انجام شده و عوامل گسترده و متنوعی نیز به دست آمده است که می تواند با کاهش یا افزایش سلامت روان و بهزیستی همراه باشد. همچنین، از آنجایی که پدیده سلامت روانی و بهزیستی یکی از نیازهای اساسی شهروندان قرن بیست و یکم تلقی شده است و سازمان بهداشت جهانی بر مهیا کردن زمینه های شکل گیری آن به وفور تأکید نموده است و عملیاتی کردن این تأثیرات، مستلزم شناسایی عوامل دخیل در سلامت روانی و بهزیستی میباشد. لذ، اجرای این پژوهش در شناسایی این عوامل کمک شایانی خواهد کرد و از این رو است که ضرورت و اهمیت اجرای این پژوهش احساس میگردد. از سویی کار بست یافته های این پژوهش در عرصههای بهداشت عمومی اهمیت دو چندان اجرای این پژوهش را تضمین مینماید.
بهزیستی عملکرد فرد را در حوزههای مختلف تحت تأثیر قرار داده، عزت نفس افراد را بالا میبرد. افرادی که بهزیستی بالایی دارند، خلاق هستند و بهتر از دیگران میتوانند با شرایط دشوار کنار آیند (جوشی[۲۴]، ۲۰۱۰).
بنابراین، یکی از راهکارهای بهبود عملکرد فرد در حوزههای گوناگون، افزایش میزان بهزیستی و سلامت روان اوست، و این کار نیازمند شناخت عوامل مؤثر بر بهزیستی و سلامت روان است. بهزیستی و سلامت روان معلمان و مطالعه آن، از آن جهت اهمیت دارد که یک معلم شاد و راضی نه تنها بیشتر در مدرسه فعالیت می کند و خلاقیت زیادی دارد، همچنین مسئول، منظم و از نظر جسمی و ذهنی سالم است و کمتر دست به رفتارهای تخریبی میزند. می توان گفت میزان بهزیستی و سلامت روان معلمان بر عملکرد آنها در مدرسه اثرگذار است.
در واقع به نظر می رسد که سرمایه های روانشناختی به عنوان یکی از متغیرهای روان شناسی مثبت گرا، ارتباط بالایی با سلامت روان و بهزیستی داشته باشد. از طرفی مطالعات انجام گرفته در خصوص بررسی نقش سرمایه های روانشناختی بر سلامت روان و بهزیستی یا وجود ندارند یا بسیار ناچیز هستند. لذا با توجه به این شرایط، ضرورت انجام چنین پژوهشی از اهمیت خاصی برخوردار است.
همچنین، از آنجا که مسئولیت اصلی تعلیم و تربیت آینده سازان کشور بر عهده معلمان میباشد، بنابراین سلامت روان و بهزیستی مطلوب معلمان می تواند آنها را در رسیدن به اهداف عالی نظام آموزش و پروش یاری نماید و شاید سلامت روان و بهزیستی معلم تأثیر مستقیمی بر سلامت روان و بهزیستی دانش آموزان داشته باشد. از این رو، مطالعه نقش عوامل مؤثری مانند سرمایه های روانشناختی ، که می تواند نقش اساسی در سلامت روان و بهزیستی معلمان بازی کند لازم و ضروری به نظر میرسد.(جوشی،۲۰۱۰).
تعیین نقش سرمایه های روانشناختی در پیش بینی سلامت روان و بهزیستی زنان شاغل.
۳-سرمایه های روانشناختی بهزیستی را پیش بینی می کند.
۴-سرمایه های روانشناختی سلامت روان را پیش بینی می کند.
۱-۶- تعاریف مفهومی و عملیاتی اصطلاحات و کلمات کلیدی
۱-۶-۱- تعریف مفهومی سرمایه های روانشناختی
سرمایه روانشناختی یک وضعیت توسعهای مثبت روانشناختی با مشخصههای زیر است: الف) تعهد و تلاش لازم برای موفقیت در کارها و وظایف چالش برانگیز (اعتماد به نفس/ خود کارآمدی)، ب) داشتن اسناد مثبت درباره موفقیتهای حال و آینده(خوشبینی)، ج) پایداری در راه هدف و در صورت لزوم تغییر مسیر رسیدن به هدف برای دستیابی به موفقیت (امیدواری) و د) پایداری هنگام مواجهه با سختیها و مشکلات برای دستیابی به موفقیت (تابآوری یا انعطاف پذیری)(لوتانز و همکاران، ۲۰۰۷).
۱-۶-۲- تعریف عملیاتی سرمایه های روانشناختی
منظور از سرمایه روانشناختی در این پژوهش، میزان نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه سرمایه های روانشناختی لوتانز(PCQ)(2007) کسب می نماید.
۱-۶-۳- تعریف مفهومی سلامت روان
امروزه سلامت روان تنها به معنی فقدان بیماری روانی نیست بلکه به معنی توانایی ایجاد هماهنگی بین ارزش ها، علایق، آرزوها و مشکلات و توانایی بهره برداری صحیح و به موقع از فرصتها نیز هست. سلامت روان با تمایل به رشد و شکوفایی مرتبط است و نشاندهنده توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن و احساس شایستگی است. از نظر سازمان بهداشت جهانی سلامت روانی عبارت است از توانایی در حل مشکلات و تضادهای زندگی، توانایی به برقراری رابطه اثرگذار با دیگران و قابلیت هماهنگ شدن یا اصلاح محیطهای زندگی به نحوی که زمینه رشد فرد را فراهم سازد (لامرز، ۲۰۱۲).
۱-۶-۴- تعریف عملیاتی سلامت روان
منظور از سلامت روان در این پژوهش، میزان نمرهای است که آزمودنی از پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ(GHQ-28)(1979) کسب می نماید.
کارادماس(۲۰۰۶) بهزیستی را واکنشهای عاطفی و شناختی برای درک توانمندیها و ویژگیهای شخصی، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان در رابطه مناسب با اجتماع و رشد و پیشرفت مثبت در طول زمان میداند که در برگیرنده رضایت از زندگی، انرژی و خلق مثبت است.
۱-۶-۶- تعریف عملیاتی بهزیستی :
منظور از بهزیستی در این پژوهش، میزان نمرهای است که آزمودنی از مقیاس رضایت از زندگی داینر (۱۹۸۵) کسب می نماید.
الف) مبانی نظری
۲-۱-۱- مفهوم سرمایه روانشناختی
سرمایه روانشناختی عبارت است از مجموعه ای از صفات و توانمندیهای مثبت افراد و سازمانها که می تواند مانند یک منبع قوی در رشد و ارتقاء فرد و سازمان نقش داشته باشد. امیدواری، خوشبینی، خودکارآمدی و استقامت(تابآوری یا انعطافپذیری) مؤلفه های سرمایه روانشناختی هستند. امید حالتی انگیزشی است و سه مؤلفه عاملیت، طرح و هدف دارد. خوشبینی اسناد درونی بالنسبه ثابت و کلی در مورد حوادث مثبت است. خودکارآمدی به معنی اطمینان داشتن به تواناییهای مورد نیاز در دستیابی به موفقیت و باور به داشتن قدرت در غلبه بر تکالیف چالشانگیز است و تابآوری را ظرفیت روانی مثبت برای برگشت، جهش از مصیبت و تغییر مثبت در جهت پیشرفت تعریف کردهاند که فرد را برای پذیرش مسئولیت آماده می کند (علیپور و همکاران، ۱۳۹۲).
در واقع، لوتانز و همکارانش در توسعه چارچوب رفتار سازمانی مثبتگرا در سازمانها، سرمایه روانشناختی مثبتگرا را به عنوان یک عامل ترکیبی و منبع مزیت رقابتی سازمانها مطرح کردهاند. آنها بر این باورند که سرمایه روانشناختی، با تکیه بر متغیرهای روانشناختی مثبتگرایی همچون: امید، خوش بینی، تاب آوری و خودکارآمدی منجر به ارتقای ارزش سرمایه انسانی(دانش و مهارتهای افراد) و سرمایه اجتماعی( شبکه روابط میان آنها) در سازمان میشود. بنا براین، سرمایه روانشناختی، از متغیرهای روانشناختی مثبت گرایی تشکیل شده است که قابل اندازه گیری، توسعه و پرورش هستند و امکان اعمال مدیریت بر آنها وجود دارد(علیپوروهمکاران،۱۳۹۲).
در سالهای اخیر، پژوهشهای تجربی فراوانی در زمینه تأثیرهای سرمایه روانشناختی بر متغیرهای سازمانی مانند: رضایت شغلی، عملکرد و تعهد سازمانی صورت گرفته است. نتایج این پژوهشها نشان از آن دارد که رابطه معنی داری میان سرمایه روانشناختی و این متغیرهای سازمانی وجود دارد. نکته جالب توجه آن است که همبستگی میان سرمایه روانشناختی با هر یک از متغیرهای سازمانی، قویتر از همبستگی میان تک تک اجزای تشکیل دهنده سرمایه روانشناختی(امید، خوش بینی، خودکارآمدی و تابآوری) و متغیرهای سازمانی است و این بدان معنا است که سرمایه روانشناختی دارای اثری هم افزاینده است. در مجموع، در مقوله رفتار سازمانی مثبت گرا، سرمایه روانشناختی به مثابه درون دادی در نظر گرفته میشود که برون داد آن، سطح عملکرد سازمان است. لوتانز و همکارانش با پژوهشهایی که در این زمینه انجام دادهاند، به این نتیجه رسیده اند که میتوان با تقویت سرمایه روانشناختی در سازمان، عملکرد آن را دست کم تا ۱۰ در صد ارتقا داد (لوتانز و اوالیو[۲۵]، ۲۰۰۷).
لوتانز و همکاران(۲۰۰۶) معتقدند که سرمایه روان شناختى فراتر از سرمایه انسانى و سرمایه اجتماعى است و به طور مستقیم با اینکه “شما که هستید” و مهمتر اینکه “شما که خواهید شد” مرتبط است. بحث تئورى منابع روان شناختى بیان مىکند که بسیارى از سازههاى روان شناختى به عنوان شاخصهاى سازههاى محورى گسترده تر یا “منابع روان شناختى”، بهتر درک مى شوند. در این رابطه، منبع مشترک اساسى بین این چهار قابلیت، یک “تلاش کارگزارى مثبت” است. که نشان دهندهى تمایل افراد براى اقدام بر محیط به عنوان کارگزار، بر پایه ارزیابىهاى مثبت فردى از موقعیت مىباشد. آنچه در اینجا مهم مىنماید، تمایز قائل شدن بین سرمایه روان شناختى و احساسات مقطعى است. سرمایه روان شناختى برخلاف احساسات مثبت، دوره زمانى طولانىترى دارد و احتمالاً در طول زمان، کمتر تغییر مىکند. همچنین، سرمایه روان شناختى را مىتوان در رابطه با هر دو شرایط خاص و عمومى، مفهومپردازی کرد. در حالى که احساسات مثبت، نوعاً مربوط به برخى از “شرایط معنادار شخصى” هستند. اجزاى سرمایه روان شناختى، منابعى شخصى شامل منابع ذهنى، اجتماعى و روان شناختى را شکل مىدهند که به نوبه خود به حالتى از سلامت کارى مانند عجین شدن شغلى منجر مى شود(کریمی و همکاران، ۱۳۹۱).
نتایج پژوهشهای انجام شده در زمینه رفتار سازمانی مثبتگرا حاکی از آن است که ظرفیتهای روانشناختی از قبیل: امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و خودکارآمدی، در کنار هم، عاملی را با عنوان«سرمایه روانشناختی» تشکیل می دهند. به عبارت دیگر، برخی متغیرهای روانشناختی، از قبیل: امیدواری، تاب آوری، خوش بینی و خودکارآمدی، در مجموع یک منبع یا عامل نهفته جدیدی را تشکیل می دهند که در هر یک از این متغیرها، نمایان است (اوی و همکاران[۲۶]، ۲۰۰۶).
از این رو، در ادامه به ادبیات نظری مربوط به اجزای سرمایه روانشناختی پرداخته میشود:
امید یکی از سازه هایی است که به عنوان شاخص توانمندی در بهزیستی مثبت افراد مورد توجه واقع شده است. ایده امید از زمان پیدایش نوع بشر وجود داشته است. زمانی که متقاعد میشویم آینده بطور کلی غمافزار و پوچ است، ممکن است ارادهمان را برای بردباری در زمان حال نیز از دست بدهیم. طبق نظر اگوستین «امید تنها با چیزهای خوب و آینده سروکار دارد و ارتباط مستقیم با فرد امیدوار دارد» هنگامی که هدف امید برآورده میشود، دیگر امید نیست بلکه تبدیل به دارایی فرد میشود همچنین امید اساس پشتکار افراد است (وال[۲۷] و همکاران، ۲۰۰۴).
امید به عنوان یک نیروی انگیزشی در تمام دوران معاصر مورد بحث بوده و در قرن گذشته صاحب نظران پزشکی و روانشناسی آن را بررسی کرده اند. بیش از ۴۰ سال پیش، امید را فرایندی مفهوم سازی کرد که در تمام رویکردهای روان درمانی مشترک است(بهاری، ۱۳۸۹).
از نظر اشنایدر (۲۰۰۲) امید فرایندی است که طی آن افراد ابتدا اهداف خود را تعیین می کنند، سپس راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف خلق می کنند و بعد از آن انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها را ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ می کنند.
از این روی، امید یعنی انتظار مثبت برای دست یابی به هدف ها. این انتظار مثبت، خود دارای دو بعد گذرگاه و عامل است؛ یعنی: عامل + گذرگاه = امید(اشنایدر، ۲۰۰۲).
چارلز ریک اشنایدر(۲۰۰۶-۱۹۳۵) ملقب به سلطان امید برای اولین بار نظریهاش را درباره امید مطرح کرد و آن را مرکب از«قدرت اراده»، «قدرت راهیابی»، «داشتن هدف» و «تشخیص موانع» دانست. بر اساس این فرض که امید موجب امید بیشتر میشود، روابط خانوادگی، دوستیهای امید بخش میتوانند به عنوان عوامل روابط خواهر و برادری امید افزا عمل کنند(پرچم و همکاران، ۱۳۹۲).
مدتی بعد ورثینگتون[۲۸](۲۰۰۵) از مولفه دیگری در امید به نام «قدرت صبر» موقعی که ما تغییری نمیبینیم، یاد کرد. او درباره بازسازی امید مینویسد که زن و شوهر باید بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند، اختلافاتشان را حل کنند، و آسیبها را جبران کنند. زن و شوهر باید الف) اراده برای بهسازی ازدواجشان داشته باشند، ب) باید به راههایی برای بهسازی ازدواجشان دست یابند، و ج) اعتقاد به صبر برای ازدواجشان داشته باشند و در عین حال برای بهبود ازدواجشان فعالانه بکوشند. به طور خلاصه، زوجها به امید احتیاج دارند تا بتوانند مشکلات را طلاق دهند نه اینکه شریک زندگیشان را به عنوان مشکل ببینند. باید این نگرش و طرز فکر را جدی گرفت تا زوجها برای مدتی طولانی از مشکلاتشان مرخصی بگیرند. راه این کار، امید است زیرا امید هسته اصلی ازدواج و برای موفقیت هر ازدواجی لازم است.
بر خلاف گروپمن(۲۰۰۵) که امید را مانند دارونما نافعال تلقی می کند و آن را انتظار، تمایل و باور میداند، اشنایدر معتقد بود که تلقی امید به عنوان مؤلفهای که دارای اجزایی مثل چشمداشت و آرزوست، تلقی منفعلانهای است و در عوض مضمون فعالی از امید را معرفی می کند که شامل داشتن هدف، قدرت برنامه ریزی و قدرت اراده برای دستیابی به هدف با در نظر گرفتن موانع رسیدن به هدف و رفع آنهاست. از نظر او، هدف که اولین مؤلفه امید است همان چیزی است که فرد آن را انجام میدهد یا میخواهد آن را داشته باشد و می تواند کوچک یا بزرگ باشد (اشنایدر، ۲۰۰۱) می گوید، «امید بدون هدف نمی تواند زنده بماند». بنابراین، اهداف نقطه ثقل نظریه امیدند. این بدان معنی است که نه اهداف ۱۰۰ درصدی قابل پیگیریاند، نه اهداف صفر درصدی قابل دفاعاند. در واقع، اشخاص امید را تحت شرایط احتمالی متوسط از رسیدن به هدف رونق بخش میبینند. قدرت برنامه ریزی یا راهیابی، دومین جزء است و همان تصور توانایی یافتن راههایی به سوی هدف مورد نطر است، مثل «من می توانم برای این وضع راهی پیدا کنم». سرانجام، قدرت اراده یا پایوری، جزء سوم امید، یک نیروی سوق دهنده در تفکر امیدبخش است. در واقع همان نیرویی است که شخص را به سوی هدف می کشاند؛ یعنی تصور داشتن اراده برای به کارگیری راههای پیدا/خلق شده برای رسیدن به هدف است و به صورت «باخودگویی مثبت» درونی مثل «من میتوانم این کار را بکنم»، «من آمادهام»، «من به اوضاع مسلطم» است. در این نظریه، قدرت اراده در آدمی نهفته است و چیزی نیست که باید آموخته شود یا از هیچ به وجود آسد. در عوض می تواند افزایش یابد و به سوی اهداف خاصی سوق داده شود(بهاری، ۱۳۸۹).
اشنایدر[۲۹](۲۰۰۲) عقیده داشت که امید ماهیتی اضدادی دارد زیرا در چارچوب نظریه امید حتی کسی که قصد خودکشی دارد برای هدفی البته بسیار منفی در حال نقشه کشیدن(برنامه ریزی) است؛ یعنی او با تمام امید میکوشد خودش را بکشد. به عقیده او خودکشی در نهایت ممکن است بازتاب تجلی آخرین تفکر امیدبخش باشد. وقتی تعقیب اهداف مربوط به زندگی مسدود میشود، مردم سرشار از یأس و جستجو برای هدفی میشوند که آنها را از دامهای غیرقابل تحمل برهاند. مرگ همان هدف غایی است. هر چند که شخص ممکن است با تصمیم برای تعقیب مرگ مبارزه کند. از نظر او، افراد خودکشیگرا از نظر فکری فعال و پرتوان میشوند تا راهی برای رسیدن به هدفشان یعنی مرگ پیدا کنند. در واقع، بر اساس این دانش بالینی است که متخصصان زمانی باید نسبت به اقدام به خودکشی که مرگآور است، نگران باشند که سه شاخص مطرح باشد: نخست، شخص شروع به توصیف مرگ خود در قالب کلمات روشن(هدف) کند؛ دوم، این طور به نظر بیاید که شخص دارای موج عظیمی از انرژی(تفکر پایورانه) است؛ و سوم، شخص طرح و نقشههای خاصی درباره اینکه چگونه این تصمیم را عملی کند(تفکر رهیاب) دارا باشد. با این که درماندگی صحنه روانی را برای خودکشی از طریق تثبیت شخص روی هدف مرگ آماده میسازد؛ اما تفکرات پایورانه و رهیاب این سناریو مرگ آور را تکمیل می کند. بنابراین، اصول تفکر امیدبخش را برای خودکشی قطعاً میتوان به کار بست.
ورثینگتون(۲۰۰۵) در تأیید نظریه امید اشنایدر مینویسد: «تصور داشتن قدرت راهیابی یا برنامه ریزی بدون تصور داشتن قدرت اراده، امیدی در پی ندارد. و تصور داشتن قدرت اراده بدون تصور قدرت راهیابی، معنای امید را نمیدهد. با این حال، او معتقد است که امید چیزی بیش از دست و پنجه نرم کردن با موانع است و شامل پشتکار است.
بنابراین، اشنایدر(۲۰۰۰) در پاسخ به این سوال که امید به راستی چیست، آن را یک حالت انگیزشی مثبت میداند که مبتنی بر حس پایوری و راهیابی و ناشی از تعامل فرد با محیط است. به سخن دیگر، امید، ظرفیت تصور توانایی ایجاد مسیرهایی به سمت اهداف مطلوب و تصور داشتن انگیزه برای حرکت در این مسیرهاست. او در تعریف دیگری، امید را مجموعه ای ذهنی میداند که مبتنی بر حس متقابل اراده، و برنامه ریزی برای رسیدن به هدف است که دارای دو بعد شناختی به هم مرتبط: ۱- قدرت پایوری و ۲- قدرت راهیابی است. به عقیده وی تفکر پایورانه. افکاریاند که افراد در مورد توانایی خود برای شروع و حفظ حرکت در مسیر انتخاب شده به سمت هدف دارند. تفکر عاملیتی یا پایورانه یک مؤلفه انگیزشی است که معرف ارزیابی از تواناییش برای حفظ حرکت در مسیر هدف، و تصور شخص از تواناییش برای شروع حرکت در مسیرهای تعیین شده به سمت هدف است. همچنین، او تفکر رهیاب را عبارت از تصور توانایی شخص برای شناسایی و ایجاد مسیر به سمت هدف می داند(پرچم و همکاران، ۱۳۹۲).
قیمت :۳۷۵۰۰ تومان
پایان نامه رشته علوم اجتماعی
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد گرمسار
دانشکده علوم انسانی
پایاننامه برای دریافت درجه کارشناسی ارشد (M.A)
رشته علوماجتماعی – گرایش جامعه شناسی
عنوان:
انتظارات زنان شاغل در بخش غیررسمی از کار و دستمزد و کارکرد های آن در زندگی آنان
شهریور ۱۳۹۲
فهرست مطالب
چکیده۱
فصل اول – کلیات پژوهش
۱-۱- بیان مسئله.۲
۱-۲- اهمیت و ضرورت تحقیق۹
۱-۳-اهداف تحقیق۱۱
۱-۴- پیشینه پژوهش۱۱
فصل دوم- چهارچوب نظری
مقدمه۱۸
۲-۱- تغییر نقش زنان در خانواده.۱۸
۲-۲- تقسیم جنسیتی کار.۱۸
۲-۳- دیدگاه فمینیسم۲۰
۲-۴- تئوری مبادله۲۳
۲- ۵- نظریه منابع.۲۵
۲-۵-۱- توانمندشدن.۲۶
۲-۶- دسته بندی نظریههای رایج در حوزه قدرت۲۹
۲-۷- مروری بر دیدگاهها در زمینه قدرت۳۰
۲-۷-۱- نظریه رابرت دال.۳۳
۲-۷-۲- نظریه ماکس وبر۳۳
۲-۷-۳- نظریه برتراندراسل.۳۴
۲-۷-۴- نظریه فرانک پارکین.۳۴
۲-۷-۵- نظریه آنتونی گیدنز۳۵
۲-۷-۶- نظریه آر. دبلیو.کانل.۳۵
۲-۷-۷- نظریه گالبرایت۳۷
۲-۷-۸- نظریه سیرایتمیلز و هانسهاینریشگرث۳۷
۲-۷-۹- نظریه استیون لوکس۳۷
۲-۷-۱۰- نظریه پارسنز۳۹
۲-۷-۱۱- نظریه میشل فوکو۴۲
۲-۷-۱۲- نظریه بوردیو.۴۴
۲-۸- پول به مثابه یک منبع قدرت۴۸
۲-۹- لیبرالیسم نو و کار زنان۵۰
۲-۱۰- نظریه نئوکلاسیک۵۲
۲-۱۱- نظریه سرمایه انسانی۵۳
۲-۱۲-نظریه روابط جنسیتی۵۴
۲-۱۳-دستمزد زنان.۵۵
۲-۱۴-زنان در بخش غیررسمی۵۹
۲-۱۵- چهارچوب نظری۶۲
۲-۱۵-۱- پیش اندیشیهای نظری.۶۵
۲-۱۵-۲-تعریف مفاهیم و عملیات۶۵
۲-۱۵-۲-۱- قدرت در معنای عام۶۶
۲-۱۵-۲-۲-تفاوت قدرت با حیثیت۶۶
۲-۱۵-۲-۳-تفاوت قدرت و نفوذ۶۷
۲-۱۵-۲-۴-تفاوت قدرت با سلطه.۶۷
۲-۱۵-۲-۵-تفاوت قدرت با زور و اقتدار۶۸
فصل سوم – روششناسی
مقدمه۷۵
۳-۱- روششناسی ترکیبی۷۵
۳-۲- بخش کیفی۷۸
۳-۲-۱-نقاط قوت و ضعف روش کیفی.۷۹
۳-۲-۱-۱-نقاط قوت پژوهش کیفی.۷۹
۳-۲-۱-۲-مشکلات و چالشهای پژوهش کیفی.۸۰
۳-۲-۲-ابزارگردآوری اطلاعات در بخش کیفی.۸۰
۳-۲-۳- نمونهگیری در بخش کیفی.۸۲
۳-۳ – بخش کمی.۸۳
۳-۳-۱- پیمایش۸۳
۳-۳-۲-ابزارگردآوری اطلاعات در بخش کمی.۸۴
۳-۳-۳-جامعه آماری.۸۴
۳-۳-۳-حجم نمونه.۸۵
۳-۳-۴-اعتبار و پایایی ابزار اندازه گیری.۸۷
فصل چهارم- یافتههای پژوهش
مقدمه۹۰
۴-۱-آشنایی با جامعه نمونه.۹۱
۴-۲- مفاهیم کلیدی.۹۹
۴-۲- ۱-اجرای نقشهای (خانگی- اجتماعی)۹۲
۴-۲- ۲- احساس مسئولیت۹۳
۴-۲- ۳-احساس استقلال.۹۷
۴-۲-۳-۱- سطح دارایی و امکاناتی که زن در اختیار خانواده قرار میدهد.۹۷
۴-۲- ۴- برداشت زنان از احساس قدرت.۱۰۲
۴-۲- ۵-زنان و پول۱۰۷
۴-۲- ۶- تمایل زنان برای کار بیرون از خانه۱۰۹
۴-۲-۶-۱- فشار کار خانگی۱۰۹
۴-۲- ۷-پیامد اشتغال زنان در بخش غیررسمی۱۱۳
فصل پنجم – نتیجهگیری
۵-۱- جمع بندی و نتیجهگیری.۱۱۸
۵-۲- پیشنهادهایی برای پژوهشهای آتی.۱۲۷
۵-۳- مشکلات و محدودیتهای پژوهش۱۲۷
منابع.۱۲۹
فهرست جداول
جدول۴-١: تنوع نظرات زنان درمورد احساس مسئولیت
جدول۴-۲: توزیع فراوانی برحسب احساس مسئولیت
جدول۴-۳: جدول دو بعدی رابطه بین احساس مسئولیت زنان و تأهل
جدول۴-۴: تنوع نظرات زنان درمورد احساس استقلال
جدول۴-۵: توزیع فراوانی برحسب احساس استقلال
جدول۴-۶: جدول دوبعدی رابطه بین احساس استقلال و امکاناتی که زن در اختیار خانواده قرار میدهد
جدول۴-۷: جدول دوبعدی رابطه بین میزان سطح دارایی زنان و احساس استقلال
جدول۴-۸: جدول دوبعدی رابطه بین میزان سطح دارایی زنان و امکاناتی که زن در اختیار خانواده میگذارد
جدول۴-۹: تنوع نظرات زنان در مورد احساس قدرت
جدول۴-۱۰: توزیع فراوانی زنان برحسب احساس قدرت
جدول۴-۱۱: توزیع فراوانی زنان برحسب سطح دارایی
جدول۴-۱۲: جدول دو بعدی رابطه بین احساس قدرت زن و سطح دارایی
جدول۴-۱۳: توزیع فراوانی زنان برحسب امکاناتی که زن در اختیار خانواده میگذارد
جدول۴-۱۴: جدول دوبعدی رابطه بین احساس قدرت و امکاناتی که زن در اختیار خانواده میگذارد جدول۴-۱۵: تنوع نظرات زنان در مورد نحوه خرج کردن پول
جدول۴-۱۶: دلایل و پیامدهای زنان برای خروج از خانه
جدول۴-۱۷: توزیع فراوانی تمایل زن برای خروج از خانه
جدول۴-۱۸: توزیع فراوانی زنان برحسب میزان فشار کار خانگی
جدول۴-۱۹: مشکلات اشتغال زنان در بخش غیررسمی
جدول۴-۲۰: توزیع فراوانی زنان برحسب کار در بخش غیررسمی
چکیده
تحقیق حاضر برای بررسی اشتغال زنان در بخش غیررسمی از کار و دستمزد در استان سمنان انجام شدهاست. با توجه به اینکه برخی از زنان با داشتن تواناییهای شغلی بهتر و انگیزه کاری بیشتر، در قبال کار انجام شده در این بخش دستمزد پایینتری دریافت میکنند و نیز با وجود دیدگاه رایج در جامعه که گویی با حضور زنان، فرصتهای شغلی مردان اشغال میشود، این پرسش مطرح میشود که چرا زنان به اینگونه شغلها مشغول میشوند؟ به رغم این که اینگونه شغلها ساعات طولانی از زمان را به خود اختصاص میدهد و دستمزد چندانی نیز به همراه ندارد، چرا با وجود این زنان همچنان به کار خود ادامه میدهند؟ برای پاسخ به این پرسشها، از ترکیب نظریههای گوناگون از جمله فمینیسم، بوردیو، نئوکلاسیک، نابرابری جنسیتی و نئولیبرالیسم جهانی بهره گیری و استفاده شد.
روش مورد استفاده در این تحقیق، روش ترکیبی بوده که ترکیبی از روش کمی و کیفی است. در بخش کیفی ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه بود و در بخش کمی نیز با تکمیل پرسشنامه توسط شش تیپ از زنان (زن شاغل، زیردیپلم و متأهل، زن شاغل، زیردیپلم و مجرد، زن شاغل، دیپلم – فوقدیپلم و متأهل، زن شاغل، دیپلم – فوقدیپلم و مجرد، زن شاغل، لیسانس و بالاتر و متأهل، زن شاغل، لیسانس و بالاتر مجرد) دادهها گردآوری شد.
یافتههای تحقیق حاکی از آن است که اشتغال زنان در بخش غیررسمی، انتخاب خود آنان نیست، اما به دلیل نیاز به استقلال مالی و احساس مسئولیتی که زنان نسبت به خانوادههای خود دارند و همچنین قدرتی که از طریق شغل در خانواده به دست میآورند، به کار خود ادامه میدهند.
کلید واژه: اشتغال، زنان، بخش غیررسمی، کار، دستمزد
فصل اول
کلیات پژوهش
۱-۱- بیان مسئله
زنان در حدود نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند و میتوانند در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی سهیم شده و با کسب آموزش در زمینههای مختلف در رشد و توسعه کشورها نقش موثری ایفا کنند.
اشتغال زنان از جمله پدیدههای اجتماعی است که همگام با افزایش میزان تحصیلات آنان به واقعیت انکارناپذیر جامعه امروزی تبدیل شدهاست. تا زمانی که اجتماع و خانواده سنتی به دور از صنعت و زندگی پرهیاهوی ماشینی به زندگی خود ادامه میداد مسئله اشتغال زنان به شکل کنونی مطرح نبود؛ًٌٌَُ بلکه اشتغال زنان در این جوامع بیشتر به امورکشاورزی و دامپروری معطوف بود. در آن زمان خانواده نه تنها کارکرد تولیدمثل و تعلیم و تربیت فرزندان را بر عهده داشت بلکه دارای کارکرد اقتصادی نیز بود. این باورکه مردها تأمین کننده اصلی و منحصر به فرد معشیت اقتصادی خانواده خود بودند در جهان گسترده بود؛ هر چند که در این میان زنان هم نقش خود را به عنوان کارگران خانگی درکارهای کشاورزی و امور اقتصادی خانواده ایفا میکردند؛ اما نکته مهم آن بود که در این میان دستمزدی وجود نداشت. به تدریج و با ظهور انقلاب صنعتی و افزایش جمعیت شهرها، رشد روزافزون سازمانها و نهادهای اجتماعی و ایجاد مراکز خدماتی و نیز افزایش سطح تحصیلات، دامنه اشتغال زنان به خارج از منزل گسترش پیدا کرد؛ بدین معنا که با وقوع انقلاب صنعتی در اروپای غربی و تبدیل کارگاههای خانگی به کارخانهها و تبدیل نیروی انسانی به نیروی ماشین، تحولات اساسی در شکل و مفهوم کار به وجود آمد و فعالیت اقتصادی زن در مقابل دریافت مزد از خانه به کارخانه کشیده شد (روشندل، ١٣٨٩: ٢).
روند حضور زنان بعد از انقلاب صنعتی نه تنها سیر نزولی نیافت، بلکه همواره بر تعداد متقاضیان آن نیز افزوده شد. افزایش تعداد فارغ التحصیلان دانشگاهی و افزایش مهارتها و تخصصهای زنان در شتاب یافتن این روند نقش ارزندهای داشت. امروزه میزان مشارکت زنان یکی از معیارهای توسعه یافتگی محسوب میشود. طی چند دهه اخیر در بسیاری از کشورها حضور زنان در بازار کار از لحاظ کمی رشد چشمگیری داشته است، اما از لحاظ کیفی تغییری در توزیع شغلها بین زنان و مردان یا برابری دستمزدها مشاهده نمیشود (ایروانی، ١٣٨٩: ۵).
بیشتر افرادی که در دنیای امروز میزیند، در دورهای از زندگی خود به نحوی در کار درگیر بوده یا همچنان درگیر هستند. افراد ممکن است در کارگاهی کوچک یا ادارهای مشغول به کار باشند؛ اما به نظر میرسد در پایان یک روز کاری با احساسی متفاوت محل کار خود را ترک کنند. ممکن است آنان برای به دست آوردن دستمزد برای گذران زندگی و تأمین نیازهای دیگرخود مشغول به کار باشند، هر چند در مواردی هم خروج فرد از محل کار به معنی پایان کار نیست و ممکن است فرد به کارهای دیگری مشغول باشد؛ از جمله میتوان از زنانی یاد کرد که پس از ورود به خانه به انجام کارهای خانگی میپردازند. به نظر میرسد فعالیتهایی را که مردم به مثابه کار تلقی میکنند، و نیز انتظاراتی که از کار دارند با بستر اجتماعی و اقتصادیای که در آن میزیند مرتبط است (علیرضانژاد، ١۳۹۰: ۲۸ ـ ۲۷).
بازار کار پیوستگی جدایی ناپذیر با عملکرد بازارهای کالا و خدمات و پولی و مالی دارد و تحت تأثیر تحولات عرضهی نیروی کار و میزان رشد فرصتهای شغلی است. عوامل درهم تنیدهای چون ضعف مدیریت کلان در تدوین و اجرای برنامههای اقتصادی، وجود نهادهای موازی و قدرت و نفوذ گروههای فشار در دستگاههای تصمیم سازی و اجرایی کشور به افزایش ریسک سرمایهگذاری، عدم اطمینان نسبت به کارآیی سیستم اقتصادی، بهرهگیری غیربهینه از منابع موجود و کاهش آهنگ رشد تولید و اشتغال منجر میشود. در چنین شرایطی رشد سریع شمار بیکاران، گسترش شغلهای غیررسمی و مزدهای زیر خط فقر به چالشهای عمدهی اقتصادی ـ اجتماعی مبدل میشود (کریمی، ١٣٩٠: ٢).
در ایران، زنان در مقایسه با مردان از نرخ بیکاری بالاتری رنج میبرند. اگر چه با بالارفتن سطح تحصیلات زنان، حضور آنان در بازار کار نیز افزایش یافته، ولی بازار کار ایران از نظر جنسیتی به شدت تفکیک شدهاست و بسیاری از کارهای تخصصی همچنان در زمره شغلهای مردانه به حساب میآیند؛ از اینرو زنان مجبورند از میان فرصتهای شغلی محدود دست به انتخاب بزنند. در سال۱۳۶۵(اواخر سالهای جنگ) زمانی که اقتصاد کشور در بدترین وضعیت رکودی بود، نرخ بیکاری مردان و زنان به ترتیب ۹/۱۲ و ۴۸/۲۵درصد بود، درحالی که در بهار سال ۱۳۸۹، این نرخ به ۲/۱۳ و۳۲درصد رسید. بالارفتن نرخ مشارکت زنان در زمان کسادی نسبی اقتصاد کشور، مشکل بیکاری زنان را دامن زده و آنها را مجبور به پذیرش شغلهایی موقت با درآمد پایین کرده است(همان، ۵).
ویژگیهای اصلی اشتغال غیررسمی، بی ثباتی و عدم امنیت شغلی از یک سو و دستمزد کمتر از حداقل قانونی و عدم برخورداری از هر نوع پوشش بیمهای است. وزارت کار و سازمان تامین اجتماعی نظارت دقیقی بر نحوهی اجرای قانون کار ندارد. بسیاری از سیاستمداران و کارشناسان با تأکید بر اینکه کاهش هزینهی نیروی کار، فرصتهای شغلی را افزایش میدهد، پایمال شدن قوانین حامی نیروی کار را نادیده میگیرند. مشکلات فزایندهی اقتصادی، به ویژه کمبود نقدینگی نیز در عمل گرایش کارفرمایان برای عدم اجرای قانون کار را تقویت کرده و پرداخت مزدهای کمتر از حداقل قانونی حتی در واحدهای رسمی مستقر در شهرکهای صنعتی بسیار گسترده است؛ در نتیجه سهم شغلها غیررسمی در بازار کار ایران به سرعت رو به افزایش است. با توجه به محدودیت شدید فرصتهای شغلی، بسیاری از فارغ التحصیلان دانشگاهی هم چارهای جز پذیرش دستمزدهای پایین و شرایط کاری نامناسب ندارند (همان، ۵).
بر اساس نتایج طرح نمونهگیری درآمد و هزینهی خانوار منتشر شده از سوی مرکزآمار ایران (۱۳۸۸)، طی سالهای ۸۷-۱۳۸۴ نسبت شاغلانی که دستمزدی کمتر از حداقل قانونی دریافت میکنند، از ۱۸.۷درصد کل شاغلان به ۲۴.۴درصد افزایش یافته است. از سوی دیگر شمار بیمه پردازان و کارگران بیمه شده کشور در سال۸۷ نسبت به سال ۸۵ حداقل ۱۰۰هزار نفرکاهش یافته است (کریمی، ١٣٩٠: ۵).
سهم زنان در اشتغال غیررسمی بیش از مردان است. در سال۱۳۸۴، ۸/۲۵درصد زنان شاغل دستمزدهایی کمتر از حداقل قانونی دریافت کردهاند؛ این نرخ در سال ۱۳۸۷ به ۵/۲۹درصد رسید. سهم کارگران مرد نیز در اشتغال غیررسمی از۶/۱۷درصد به ۵/۲۳درصد افزایش پیداکرده است. این آمار به وضوح نشان میدهد که نرخ بالای بیکاری، شمار فزایندهای از مردان و زنان را به پذیرش شغلهای با دستمزدهای پایینتر از حداقل قانونی ناگزیرکرده است. اشتغال غیررسمی با درآمد اندک و عدم امنیت شغلی قطعا با مفهوم کار شایسته قرابتی ندارد. افزایش شغلها با دستمزدهای پایین سبب گسترش فقر در میان شاغلان شدهاست، به نحوی که سرپرستان ۷۰درصد خانوارهای ایرانی زیر خط فقر در شغلهای غیررسمی جذب شدهاند (همان).
در جامعه امروز زنان نقش مهمی در زمینه مشارکت اقتصادی دارند. طی سالهای اخیر سهم زنان در شغلهای غیررسمی در جهان از روند رو به رشدی برخوردار بوده است. زنان همواره در تمامی کشورهای جهان به ویژه در نواحی روستایی و کشورهای درحال توسعه بیشتر از مردان کار میکنند، اما از درآمد کمتر نسبت به مردان برخوردارند و ارزش کار آنان کمتر از مردان در نظرگرفته میشود (کار، ١٣٨۴: ٨۶).
همچنان درآمد نسبی زنان در برخی موارد رو به کاهش بوده است، مثلا در دوره تعدیل ساختار دهه ١٩٨٠ در مکزیک متوسط دستمزد زنان از ٨٠درصد حقوق مردان در ١٩٨٠ به ۵٧درصد در سال١٩٩٢ تنزل یافت؛ این مورد مثال روشنی است که نشان میدهد نرخ افزایش مشارکت با فقر بیشتر زنان همراه بوده است. ممکن است در دهه ١٩٩٠ جریان عمومی در بخشهایی از جهان از این هم بدتر بوده باشد. با عقب نشینی دولت از حمایت کاری و شرایط کار، دستمزدها و امنیت شغلی، تضعیف زنان بیشتر از مردان بود. زیرا زنان در ردههای شغلی پایینتر قرار دارند و اغلب به صورت پارهوقت و در شغلها بدون اتحادیه کار میکنند (بهرامی تاش، ١٣٨٩: ۶۴-۶٣).
دلایل متعددی برای دستمزد پایین زنان ارائه شدهاست، برخی بیانگر پیش قضاوتهای اجتماعی هستند. بسیاری از مدیران مدعیاند که پایین بودن دستمزد زنان به دلیل «تقاضای پایینتر برای دستمزد» از طرف خود آنها است و بعضی مدعیاندکه زنان مهارت کمتری دارند؛ گاهی اوقات مهارت کمتر به معنی آموزش کمتر است، اگرچه معلوم نیست که در مورد کار متمرکز دستی، تحصیلات رسمی کار همیشه عامل تعیین کننده باشد. شاید یکی از مفیدترین توضیحات درباره شکاف بین دستمزد زن- مرد دوگانگی نظریه بازار کار باشد. مطابق این تعریف بازارکار به دو مقوله تقسیم میشود: یک بخش «تخصص» است که در آن دستمزدها بالا و زمان کار تمام وقت است و فرصتهایی برای پیشرفت وجود دارد؛ بخش دیگر «غیرماهرانه» است که ویژگی آن دستمزد پایین و متمایل به پارهوقت بوده و بدون زمینهیا فرصت بسیار ناچیزی برای پیشرفت است. از آنجاکه این دو مقوله انعطافناپذیرند نقدهایی بر نظریه دوگانه بازار وجود دارد. با این وجود، در تحلیل کار زنان در مقایسه با کار مردان این نظریه میتواند بینش سودمندی در درک اینکه چرا زنان کشورهای درحال توسعه همچنان دستمزد کمی دارند، بیشتر به صورت پارهوقت کار میکنند و همچنین در ردههای پایینتر شغلی هستند و چشمانداز اندکی در پیشرفت یا افزایش مهارت مییابند، به دست دهد (همان، ۶۴).
وجود بازارکار دوگانه/گسسته، پندارهای قالبی درباره زنان را با اتکا به نقش باروری ایشان تقویت میکند. در تایوان این نقش باروری برای توجیه فعالیتهایی چون «اهمیت دادن به وجـهه مردانه زناشویی» منسوب به مردان، بـه کار میرود. دستمزد بالاتر مردانه توضیح آشکاری بر«اصل وجه برتر مردان در نانآور بودن» است. این واقعیت که در سراسر جهان تعداد خانوارهای زن- سرپرست درحال افزایش است، تأثیر چندانی را بر رویکردهای زیربنایی نشان نمیدهد. دستمزد پایین زنان ممکن است همچنان براساس فرض دیگری درباره ماهیت کار زنانه، یعنی این که در اثر ازدواج غیبت از کار بیشتری دارند، کاهش یابد. البته واقعیتهای ذیل این باورها، مورد سوال قرارگرفته است. دادههای مختصری که مبتنی بر جایگزینی زنان و غیبت ازکار به علت جنسیت آنان وجود دارد، حاکی از این تفاوتها است؛ اما اغلب ناچیز است. درست است که بخش بزرگی از مسئولیتهای خانوادگی بر عهده زنان است و همین موضوع نشان میدهد که چرا غیبت آنها در کار اندکی بالاتر از مردان است؛ اما این همگانی نیست- در واقع در برخی موارد، غیبت زنان از کار از مردان نیزکمتر است؛ با این حال، وجود چنین پندارهای قالبی دستمزد زنان را پایین نگه میدارد و گرایش جنسیتی در پرداخت دستمزد را حفظ میکند (همان، ۶۵).
پندار قالبی دیگر درباره کار زنان که اشتغال زنان در شغلها کار متمرکز را توجیه میکند، مناسب نبودن زنان برای به کار انداختن ماشین آلات است. آنها نیروی فیزیکی کمتری دارند. حکم فوق با این واقعیت تکمیل میشود که ماشین آلات گران قیمت است؛ از این رو بهتر است ٢۴ساعته کار کند تا سرمایه بالایی که صرف خرید دستگاه شده، زودتر آزاد شود. لذا کار در نوبت شب ضروری است و زنان مناسب این کار نیستند؛ چون ظاهرا شب بیرون رفتن آنها ناامن است. اگرچه بسیاری از این تصورات کلیشههایی هستند که گرتهای از واقعیت دارند یا اساسا بیموردند، در توجیه دستمزد کم و پرداختن به شغلها کار متمرکز را برای زنان منطقی جلوه میدهند و مؤثر نیز واقع میشوند (همان، ۶۵).
علاوه بر وجود پندارهای قالبی درباره ضعف جسمانی که زنان را از شغلهای خاص محروم میسازد، در ظاهر ویژگیهای جسمانی دیگری نیز دارند که به آنها توانایی برتر در انجام شغلهایی را میدهد که تکرار عملی خاص وجه غالب آنها بوده و البته دستمزدشان نیز اندک است. مثلا در صنایع الکترونیک در آسیای جنوب شرقی که هزاران زن مشغول به کارند (و مردان مدیر هستند)، ادعا میشود که این اشتغال به دلیل انگشتان چابکتر آنهاست. در صنایع الکترونیک نزدیک به٨٠درصد از نیروی کار، زنان هستند. اما هنوز دلایل مشخصتر و واقعیتری وجود دارند که نشان میدهند چرا دستمزد زنان از مردان کمتر است. در برخی از کشورها برای استخدام زنان شرایط خاصی باید وجود داشته باشد، مثل امکان مهدکودک و مرخصی زایمان که در مجموع باعث گرانتر شدن کار زنان است. درکشورهایی که چنین قوانینی اعمال میشود، دستمزد زنان برای تعدیل این هزینهها کمتر میشود (همان، ۶۶-۶۵).
شرایط اجتماعی عامل دیگر دستمزد پایین است؛ زنان در اکثر فرهنگها به گونهای تربیت میشوند که متواضع، محجوب و پذیرای برتری مردان باشند. این رویکرد فرهنگی موجد میل بیشتری به فرمانبرداری، رفتار آرام و انجام کار یکنواخت/ تکراری و با شکایت علنی کمتر، همراه میشود. بنابراین زنان در شغلهای کم دستمزد و بدون آینده درخشان، بیش از مردان دوام میآورند، همچنین کمتر مایل به تشکیل اتحادیههای صنفیاند. علاوه بر این برخی زنان به ویژه آنهایی که سرپرست خانوادههای تک درآمدند، نیاز مبرم به اشتغال دارند. این جنبهها به ویژه در افزایش استخدام زنان در مناطق آزاد تجاری که سرمایههای خارجی در تولید خطر نمیکنند، مهمتراست (همان، ۶۶).
چون زنان در شغلهای کم دستمزد و بدون تشکیل اتحادیه صنفی کار میکنند، مردان با سرپرستی آنها مشکلی ندارند، این نیز موجب قدرت بیشتر و امتیازات مالی بر زنان میشود؛ بنابراین کار زنان نه تنها برای اقتصاد سودمند است، بلکه موجب استمرار تولید و به حداقل رساندن ناآرامیهای کاری در کل تولید میشود. در نتیجه توسعه تجارت جهانی و رقابت، کارفرمایان در پی کاهش هزینههای تولید برآمدهاند. تضمین کاهش هزینه کار تا حدودی با قوانین قابل انعطافی که در دوران رکود به راحتی نادیده گرفته میشود، صورت میگیرد و دوباره در دوره رونق میتوان افراد را استخدام کرد. از نقش باروری زنان در توجیه این انعطافپذیری کار استفاده شدهاست. وقتی تقاضای کار بالاست، زنان به ترک خانه و پیوستن به نیروی کار تشویق میشوند و در دوره رکود، درست خلاف آن رخ میدهد. همیشه مسئولیتهای خانوادگی توجیه خوبی برای بازگشت زنان به خانه در مواقع تقلیل تقاضای کار است؛ مثلا در دوره رکود اقتصادی تایوان در اوایل دهه١٩٧٠، زنان ١۴درصد و مردان ٨ درصد تقلیل اشتغال داشتند (همان، ۶٧-۶۶).
علاوه بر این عوامل، محدودیتهای ساختاری معینی در ارتباط با جریان متأخر در راستای کوچک سازی و پیمانکاری دست دوم وجود دارد که در فقر زنان مؤثر است. جریان غالب قبل از دهه ١٩٧٠، به سمت تولید انبوه، همراه با تخصصی شدن عملکرد نیروی عظیم کار در مکانی واحد بود. اما از دهه ١٩٧٠، الگوی متفاوتی عمومیت یافت که متکی به حذف تمرکز ساختار تولید و نیازمند تخصص و قوانین استخدام انعطافپذیرتر است. تمرکززدایی واجد دو صورت است: کار در خانه و پیمانکاری دست دوم. این الگو با پیروزی شیوه نوکلاسیک در دهه ١٩٨٠ و اوایل دهه١٩٩٠، رواج بیشتری گرفت. تلاش در دستیابی به قیمت «درست» در متن رقابت بینالمللی، منجر به «اتفاقی شدن» کار شده و با افزایش پروژههای پیمانکاری دست دوم و کار در خانه رو به رو بوده است. تمرکززدایی تولید، به خصوص در تلفیق با پیمانکاری دست دوم و کار در خانه رشد اقتصاد غیررسمی را که هیچ کنترلی از لحاظ قوانین دولتی و مالیات بر آن اعمال نمیشود و از این رو خارج از قراردادهای اتحادیه و بدون مزایای شغلی است، افزایش دادهاست (همان، ۶٧).
تمرکززدایی تولید، گاه به این معنا است که تولید تا حد امکان به عملیات بسیار ساده کوچک و سپس در بین پیمانکاران دست دوم توزیع شود. این گونه تولید که به مهارت اندک نیاز دارد، دستمزدها را بیشتر پایین میآورد. شیوه فوق همچنین زنان را به نیروی کار ارزان بدون تشکیلات صنفی تبدیل میسازد و سرمایهگذاران را به طور فزایندهای به جستجوی کارمندان موقت و پارهوقت برای کار در پروژههای پیمانکاری دست دوم سوق میدهد. در گزارشی از بخش مطالعات پیشرفت زنان مربوط به نقش زنان در توسعه استمرار افزایش اشتغال زنان در شغلهای پارهوقت، بدون قاعده، اتفاقی و انعطافپذیر تأیید شدهاست (همان، ۶٨-۶٧).
همچنان که فقر به ویژه در بین زنان به شدت رو به افزایش است، بسیاری به سراغ کارهای انجام پذیر در خانه میروند، زیرا امکان تلفیق آن با بچهداری وجود دارد. این نوع پیمانکاری دست دوم پروژههای تولیدی برای سرمایهگذارانی که خود با شرکتهای چندملیتی قرارداد میبندند، اهمیت بسیار دارد. نمونهای از پیمانکاری دست دوم صنعت کفش در آسیاست که با شرکتهای بزرگ چند ملیتی سروکار دارد و بخشی از آن در کارگاههای خانگی که اغلب زنان و کودکان در آن مشغول به کارند، انجام میگیرد.
تولید صنعتی تنها دلیل تنزل مشارکت نیروی زنان نیست، در بخش خدمات نیز همین کاهش صورت گرفته است. تفاوتها اندک، ولی شباهتها بسیار است. زنان هنوز در شغلهای کم درآمد مشغول به کارند و احتمال این که در بخشی از فرایند تولید قرار گیرند که به دلیل تحمیل ویژگی باروری ایشان است، بسیار زیاد است. زن در مقام مادرـ همسر همچنان همان خدماتی که عموما در اجتماع به عهده دارد انجام میدهد؛ از این رو نسبت زنان شاغل آموزگار، پرستار و مددکار اجتماعی به مراتب بیشتر از مردان است. شاید انتظار برود که زنان پرستار در برخی موارد نسبت به مردانی که در شغلهای صنعتی پایین هستند دستمزد زیادتری دریافت کنند، ولی به طور معمول کمتر از مردان در شغلهای معادل، دستمزد میگیرند (همان، ۶٨-۶٩).
در نتیجه در اقتصاد بسیاری ازکشورهای در حال توسعه از دستمزد پایین زنان به منظور بهبود خدمات اجتماعی بهره برداری میشود؛ در واقع تحقق بعضی از برنامههای رفاهی در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از آن روست که امکان اشتغال زنان با دستمزد پایین فراهم است. پیش فرض اصلی آن است که زنان برای «پول توجیبی» کار میکنند. توضیح دیگر آن که افزایش تعداد خانوادههای زن ـ سرپرست که تقاضای کار با هر دستمزدی را دارند، در سیاست دولت لحاظ نشدهاست (همان، ۶٩).
در ایران در بخش غیررسمی به یکباره تفاوت فاحش و چشمگیری بین عملکرد زنان و مردان در بازار کار صورت پذیرفت. در این بین زنان با خصوصیات فردی مشابه مردان در یک شغل و حتی در برخی از شغلها با سختی کار بیشتری مشغول به کار میشوند، ولی با توجه به خصوصیات فردی بالاتر یا در مقیاس مشابه مردان حقوق و دستمزد کمتری دریافت میکنند و نابرابری در پرداخت حقوق و دستمزد کاملا مشخص است.
نکته حایز اهمیت آن است که در بخش غیررسمی، زنان با حقوق و دستمزد پایین نسبت به مردان مشغول به کارند. در این حال همچنین زنان با مشکل دستمزد کم و اشکال متفاوت عدم امنیت شغلی در بخش غیررسمی مواجههاند. همچنین اشکال مختلف شغلهای غیررسمی نیمه وقت، موقتی، قراردادی و ناامن بودن آن است که در بخش غیررسمی افزایش یافتهاست به طوری که به عنوان شغلهای مخصوص زنان مطرح است؛ شغلهای که دارای موقعیتهای اجتماعی نازلتر، نامطمئن، بدون عاقبت و دارای پوشش حمایتی کمتری هستند.
اینکه بیشتر زنان از این امر آگاهند که با داشتن تواناییهای شغلی و انگیزه کار بیشتر، در قبال کار انجام شده دستمزد پایینی دریافت میکنند و نیز دیدگاه مردان را نسبت به حضور زنان در شغلهایی که فرصت شغلی را از مردان میگیرد، میدانند، با این وجود چرا به اینگونه شغلها مشغول میشوند؟ با وجود این که این گونه شغلها ساعات طولانی از زمان را به خود اختصاص میدهد و دستمزد چندانی نیز به همراه ندارد چگونه موجب رضایتمندی این زنان میشود که به آن ادامه میدهند؟ آیا انتظار آنان از شغل با انتظار مردان متفاوت است؟ آیا دستمزد برای آنان معنایی متفاوت دارد و دستمزد کمتر برای آنان رضایت بخش است؟ آیا تنها نیازمندی مادی آنان را به پذیرش این وضعیت سوق میدهد یا دلایل دیگری هم دارد؟ نیازمندی مالی برای آنان به چه معناست؟
۱-۲-اهمیت و ضرورت تحقیق
امروزه، اهمیت توجه به مسأله اشتغال نیروی عظیم زنان که نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند و نیز بررسی آن در جامعه بسیار مهم به نظر میرسد. نقش زنان عمدتا در برنامههای ملی و بینالمللی، در رابطه با نحوه مواجهه با مقاطع بحران اقتصادی و توسعه سرمایهگذاری در مناطق درحال پیشرفت نادیده گرفته شدهاست؛ بنابراین، آنها میتوانند در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی سهیم بوده و با کسب آموزش در جهات مختلف، از جمله حرفه، در بالا بردن سطح تولید و بهرهوری بیشتر از نظر اقتصادی و رشد و توسعه کشور سهم بهسزایی داشته باشند (سفیری، ١٣٧٧: ١١-٨-٧).
تعداد صفحه:۱۴۲
قیمت : ۳۷۵۰۰ تومان
Create a website and earn with Altervista - Disclaimer - Report Abuse